Monday 14 January 2013

لحظه ی با آقای زریر (راووش) هنر مند خوش آواز

 
 
لحظه ی با آقای زریر راووش هنرمند خوش آواز
در صفحه فیسبوک خود مصروف بودم که از طرف دوستم در فیسبوک یک آهنگی که تا به حال نشنیده بودم گذاشته بود. با شنیدن این آهنگ نوشته ی شخصیت نامدار امیر خسرو قبادیانی را قابل یاد آوری میدانم که گفته است:
 (شعر عروس است و هنر موسیقی زیور آن) این هنرمند جوان باصدایی دلنشین همانگونه که این شخصیت نامدار گفته است موسیقی و شعر را هنر مندانه  چون عروس پیرایه میدهد و آنرا از حالت عادی به حالت بلند و قابل شنیدن برای هر نوع ذوق آماده ساخته با صدای گیراه و ذوق آفرینش بر روانها شادی و شادمانی می بخشد.
با موصوف گفت و شنودی داشتم و به طرح سوالاتی، معلومات  در مورد بدست آورم که برای هنر موسیقی بخصوص برای جوانان  مفید باشد.
1-آقای زریر راووش: در مورد تحصیل و سر گذشت خویش به علاقمندان خود می خواهیم که معلومات دقیق ارائه فرمائید.
جواب:درود به شما و ازطریق شما به همه خواننده گان و هموطنان عزیز. به جواب سوال شما باید بگویم، که من صنف اول دوم را در کابل ، بعد سه و چهار را در تاجکیستان و ازآن به بعد را در آلمان تمام نموده ام بعد از ختم مکتب، در رشتۀ هوتل داری تحصیل نمودم و پس از فراغت اکنون در همان رشته کار می نمایم.
2- :با هنر موسیقی از کدام زمانی آغاز نموده اید؟و استاد شما در مورد کیست؟
پاسخ:من از کودکی به شنیدن موسیقی علاقه داشتم، کمتر روزی  اتفاق افتاده است که من موسیقی نشنوم. اما نزد هیچکس درعرصۀ موسیقی شاگرد نبوده ام خود آموز هستم.
3-:به موسیقی کلاسیک علاقمند استید و یا با آواز های مدرن معاصر ویا تلفیق از هر دو ، در لابلای موسیقی به اشعار کدام شعرا علاقه و ذوق دارید و آنرا در پرده موسیقی میکشید و به آواز آهنگین می خوانید؟
پاسخ:خوش آمدن یا علاقمند شدن به موسیقی و ساز مربوط به شخصیت ذاتی موسیقی و سلیقه ی فرد تعلق دارد. بدین لحاظ هر پارچۀ از موسیقی وقتی خوب باشد و دل انگیز بی تفاوت که چه نوع است انسان به آن علاقه می گیرد و با گوش جان می شنود. زیاد ترین شعر ها را خودم می سرایم و پدرم اصلاح می نماید. اما در مورد شعرا اگر شعری احساسم را بر انگیزد حتماً آن را زمزمه می نمایم.
·         4-:همکاران شما در قسمت نوازندگی کدام افراداند؟وصحنه های که روی صفحه ی تلویزون می آید کدام اشکال را در نظر دارید؟
همکار مشخص ندارم اما وقتی به محافل میروم همکار کرایه می کنم.
5-:افغانستان یک کشور پر ماجراست.دشمنان میهن از نظر شکل و صورت تغییرات منفی را در آن آورده اند شما از صحنه های دلخراش کشور در لابلای اجرای موسیقی روی پرده تلویزون میکشید یا نه؟
پاسخ:صحنه های دلخراش نه، اما غم و اندوۀ هموطنان را بیان کردن در موسیقی یک رسالت است.
6- :از موسیقی نوازان بیشتر طرف علاقه شما با آواز و ساز سرود کدام خوانندها است؟
از هنرمندان عرصه ی موسیقی ازهر که به دلم چنگ بزند خوشم می آیدو شخص خاصی برایم وجود ندارد.
7-:سی دی و ویدو کست شما بدسترس علاقمندان قرار گرفته است یانه؟
پاسخ:من تازه دو آهنگ را ویدیو ساخته ام، امیدوارم تا پایان سال چند آهنگ دیگر داشته باشم، بیشتر می خواهم آهنگ هایم به مناسبت های خاص تعلق داشته باشد . چنانکه همین اکنون از دو آهنگ که برای شما فرستاده ام یکی به نوروز و تاریخ بلخ مربوط می باشد.
از پاسخ سوالات خویش دانستم که شاعر،نوازنده و موسیقی دان گرامی فرزند شخصیت نامدار محترم سلیمان (راووش)مورخ حقیقت نگار بوده است و موسیقی را چون پدر خویش به مسایل تاریخی می آمیزد و حرف های هیچ و پوچ را حذف و جایش واژه های تاریخی و مستند را می آورد .
به آهنگ :(بیا که بریم به مزار ) نام پر افتخار بخدی را می آورد و از کلیمه  که گنگ و آمیخته با تخیلات است می پرهیزد.
برایش عمر دراز با سعادت آرزو می بریم و به پدر بزرگوارش شاد باش میگویم.

امان معاشر، خبر نگار نشریۀ زن ونکوور کانادا
خواندگان محترم: این هم یک آهنگ زریر جان بشنوند و لذت برید.


Monday 7 January 2013

ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل از شاعران ترک فارسی گو

 
ابوالمعانی عبدالقادر بیدل از شاعران دری زبان از ترکان چغتایی در هند متولد شده است .
آمده است:« ميرزا ابوالقاسم ترمذي »که از سلاله های امام ترمذی استاد مولانا جلال الدین محمد بلخی است و صاحب همتي والا در علوم رياضي و نجوم داشت براي طفل نورسيده عبدالقادر فرزند عبدالخالق آينده درخشاني را پيشگويي كرد که این اولین ارتباط میرزا عبدالقادر بیدل به خاندان تورکی چغتایی اوزبیکی است.
تذکره نویسان نویشته است ابولمعانی میرزا عبدالقادر بیدل فرزند عبدالخالق از قوم برلاس است . در سال 1054 در اعظم آباد پتنه هند تولد یافته و نصبآ ارتباط مستقیم به امیر تیمور کرگانی دارد، و از اقارب امپراطوران سمر قندی یا بابریان به شمار میرفته است و یکی از دلایلی که وی را میرزا گویند ، اصلآ از بقای کلیمه امیر زاده گان تورکان واز خاندان بابر شاه پادشاه میباشند .
شفعی کدکنی نویسنده شهیر ایرانی میگوید ( بیدل شاعر است که فارسی دری زبان مادری او نبوده وبه گفته تذکیره نویسان از قوم بر لاس وبا ارلاس یعنی نژاد تورک است .) میرزاعبدالقادر بیدل از برلاس بدخشان از احفاد خداداد خان، امیرالامرای بدخشان در عصر تیمور گورگان و فرزند میرزا عبدالخالق برلاس و سرلشکر اردوی بدخشانی است که بکابل آمده در خواجه رواش به مسکن چغتائیان متوطن شده است.
تذکره نویسان نوشته اند(بیدل متوطن کابل، غریب و مسافر هند، سیاح ایران و عراق و ماورا النهر میباشد. افغانستان قدم جای قلمرو و میرزا عبدالقادر بیدل رح است.)
بیدل مداح فطرت است از مدح در باره اشخاص بدش می آید و آنرا رویش دریزه گری و گدای میداند . بیدل سعی داشت دور از در بار زنده گی نماید .در حالکه برایش راه در دربار همواره باز بوده است. روزی بیدل را به شهزاده امیر اعظم معرفی نمودند . او خواست بیدل برایش مدحیه بسرآید ، اما بیدل انکار کرد. چنانکه خود میگوید .من قلندرم و قلندر وار زنده گی میکنم تا لذت حیات را بچششم.
بیدل در سال 1721 میلادی در دهلی دنیای فانی را وداع میگوید و در صحن حویلی اش بخاک سپرده میشود.
پيداست ا ندامت، عذر ضعيفي مـا     يك قدم راه است(بيدل) از تو تا دامان خاک
بيدل به وصيت خود در صحن خانه‌اي كه در آن مي‌زيست دفن شد و اين رباعي آخرين شعر اوست كه در بستر بيماري سرود: بيدل با رباعي، پاسخ اين پرسش را كه چرا وصيت كرده بود در صحن خانه‌اش دفن شود صراحتاً بيان مي‌كند؛ براي اينكه بعد از مرگ بار به دوش كشيدن تابوتش را به كسي تحميل نكند.
بيدل! كلف سـياه پوشــــــي نشـوي     تشويش گلوي نوحه گويي نشــوي
بر خاک بميـر و همچنـان رو بربـاد     مرگت سبک است، بار دوشي نشوي
اما امروز دها شواهد قانع کننده در دست است جنازه(استخوانها) حضرت بیدل را نیز به رسم نیاکان شان بعد از گذشت سالها از دیار غربت به وطن آبایی شان آورده و در ساحه خواجه رواش امروز بنام یکه ظریف مدفن گردیده است که در آن وقت آنجابنام شهر (یکه ظریف) میگوفتند که میرزا بیدل ومیرزا ظریف از یک خاندان بوده میرزا ظریف مامای میرزا بیدل میباشد.قبر میرزاظریف در پهلوی میرزا بیدل صاحب و زیارت گاه است.
چرا آن محل را (یکه زریف) میگویند ؟ میرزا ظریف به صفت کلان قوم که به زبان چغتایی( یکه) اکه یا برادر کلان معنی دارد آنجا قوم یکه ظریف چغتی سکونت داشتند و میرزا ظریف همچون کالان قوم بنام ظریف اکه (یکه)مشهور گردیده است.
به سوال اینکه حالا این قوم چعتایی در کجاست ؟ تا زمان احمد شاه بابا و تیمورشاه قوم چغتای در آنجا سکونت داشتند. چون آن حدود مار و گژدم پیدا شده بود، مردم چغتای از آنجا کوچ کردند . تعدای از ایشان بطرف بدخشان و سمنگان و دیگر ولایات رفتند و بعضی ایشان در تپه خواجه رواش آبادی کردند که اولاد چغتایی زنده و موجود استند. و قلعه آنها تا بحال موجود بوده واز قوم چغتی در آنجا زنده و موجود هستند وهم شاید  شدت جنگ ملیتی با حکومداران وقت سبب از هم پاشیدن این قوم گشته باشد که تاریخ جنگ با هزاره ها را در آن دور نگاشته است. چگونه نياكانش به سرزمين هند مهاجرت كرده بودند، بر همه معلوم هند بر اساس خدامات حکومت تیموریان هرات بخصوص بابر میرزا آباد شده است از آثار بزرگ عمرانی نیاکان بیدل ساختن تاج محل است که آنرا امروزمعجره دنیا هم می گویند.
اسناد و شواهد نشان داده است قوم تیموریان به خاطرم احترام به روح آنها مرقد آنها را در یک محل می ساختند که از همه بیشتر کابل و سمرقند شهر های دوستداشتنی آنها بودند و امبر زاده گان در این دو شهر قدیم و تاریخی بیشر تدفن خاک اندو هزارها هموطن ما به زیارت گاه های آنها تشریف می برند. آوردن جسد بابر میرزا بعد وفات از هند به کابل نمونه مثال دیگر از آن است.
استاد والاگهر و مهربانم اسحاق ثنا سال قبل مرا افتخار بخشیده کتاب را تحت عنوان (بیدلستان و گلدسته) که از نوشته های مقام بلند استاد همنوا چفتایی از سلاله های چغتی ها اند برایم داده بود تا بر علاقمندان معرفی دارم از اینکه روشنگری این قوم منور سینه به سینه انتقال یافته و چراغ خانه ها گشته است خود را شاد دانسته زره هم باشد در این راستا حرمت بجا گذاشته در معرفی این کتاب سهم نا چیز گرفتم.
(آدم و هوا با هم به فارسی معاشقه کردند و فرشته که آنها را از بهشت بیرون کرد به تورکی صحبت نمود.)
استاد همنوا چغتایی که فعلآ در ترکیه حیات دارند مینویسند :عشق و محبتِ صمیمانهء که به شعر و ادب دری و تورکی چغتایی از ایام جوانی تا مرحلهء پیری داشتم و تا حال در سرتاسری وجودم آن علاقه صمیمی و حقیقی و احساس و شعور شعر دوستی ام زنده و پا برجا مانده و هر کجا و هر وقت که گذرم به گلستان شعر و ادب شاعران متقدم و متأخر زبانهای دری و تورکی چغتایی شده همان ناله و فریاد عاشقان و دوستداران شعر و ادب بگوشهایم طنین انداز میگشته و میدانم اینها همه پارچه یی از عشق و محبت مرا به آن عالم نظم و نثر گلزارها و چمنزارها و گلباغچه های شعر دری و تورکی چغتایی نمایندگی و ظهور میدهند.
بیدلستان: رنگ و بوی صد گلستان است و بس
نظم عالی، نثر عالی، جمله در آن است و بس
بیدلستان: گل زمین نظم و نثر بیدل است
کاندر انجا،علم و حکمت، بحر عرفان است و بس
شادم از ان دم که صرف بیدلستان کرده ام
((همنوا)) را این عنایت، لطف یزدان است و بس
یکی از فضیلت های دوره حکمرانی تیموریان احترام به غنی بودن زبان دری و با داشته های فروانش است که آنرا تقویه می بخشد و تمام ملیت ها را ملیت خود میدانستند چنانچه شاعری گفته است( توقسن اکی ملیتی بار صاحب قرآل نی)
و حضرت ابولمانی بیدل گفته است:
_ « اختلا ف خلق بیدل، در لباس افتاده است
ورنه یکرنگ است خون، در پیکر طاووس وزاغ»
امروز اخطلاف ما در موقف اجتماعی ،نژادی ، قومی و اندیشه های گذشته ما است وگر نه خون بدن ما همه یک رنگ در جریان است
خداوند بيدل را مانند بحر ژرف و وسيع بر ما داده است که شاعری میگوید:
(بیدلستان:علم و حکمت بحری دور کیم کشفی زور
بو بحر دن تامچیک ایچتیم، باشقه امکان تاپمه دیم)
چنانچه حضرت بیدل میگوید:
( در پرده ســاز ما، نوا بسـيار اســت عيب و هنر و رنگ و صفا بسيار است)
شعری به زبان تورکی چغتایی زبا ن مادری بیدل:
نی طلسمات دور کی حیرت،شه سخن نی اختیاریب
((بوالمعانی)) بیدلیمدن ، باشقه سلطان تاپمه دیم
بیدلستان:علم وحکمت بحری دورکیم کشفی زور
بو بحر دن تامچیک ایچتیم، باشقه امکان تاپمه دیم
باغ و بوستان گیزدیمو ، سیر گلستان ایلاییب
کوب ستان لر تاپدیم ، اما ، بیدلستان تاپمه دیم
((همنوا)) عمریم اوتتی ، قنچه جان کور گن بوسم
جان گه لایق ، بیدلیمدن ، باشقه جانان تاپمه دیم
(همنوا چغتایی)
برکت اشعار بیدلستان حلقه های عارفان را با هم سلسله شده و اخلاصمندان آثار ابولمعانی بیدل را با هم پیوند داده است. با نیت دعا یکنیم (خدایا: ما وشما را با جمله عزیزان در حفظ و یمن خود با سلامتی  کامل و عافیت به خیر نگهداشته و قلبهای مانرا با نور ایمان مزین و منور و روشن کند و درین دنیا خانه و مکان و در آن دنیای حقیقی بهشت و ایمان را نصیب و قسمت ما گرداند.
از بيدل غير از ديوان غزليات آثار ارزشمند ديگري در دست است كه مهمترين آنها عبارتند از:
1 ـ مثنوي عرفان
2 ـ مثنوي محيط اعظم
3 ـ مثنوي طور معرفت
4 ـ مثنوي طلسم حيرت
5 ـ رباعيات
6 ـ چهار عنصر ( زندگينامه خود نوشت شاعر )
7 ـ رقعات
امان معاشر ، خبر نگار آزاد
منابع :
بیدلستان و گلدسته نی