Saturday 28 July 2012

تاریخ استبداد بعد از مرگ مستبد نوشته می شود.



مصاحبه با محترم آصف آهنگ دانشمند که چراغ مشروطه خواهان را روشن نگاه داشته  است 
سوال ! استاد محترم آصف آهنگ ! محصل استقلال افغانستان کیست؟
جواب! تاریخ استبداد بعد از مرگ مستبد نوشته می شود.
 در باره ُ استقلال افغانستان ظفر حسن ایبک در کتاب خاطرات خود موضوع جنگ تل را چنین می نویسد: " روز دیگر سپه سالار مرحوم (نادر خان) از همه سنگر ها بازدید به عمل آورده، دستور دادند که با مشاهده ُ اشاره ُ مخصوص، همه یکدم به قلعه (تل) گلوله باری نمایند. پس از ظهر گلوله باری انجام یافت و پس از یک وقفه بار دیگر شروع شد. اما نتیجه ُ مطلوبی از آن بدست نیامد و مجاهدین نتوانستند داخل قلعه گردند. بعد از ظهر سرک میان کوهات و تل، به وسیله ُ هواپیماهای انگلیسی، بمباردمان گردید. در آغاز هدف آنرا ندانستیم، اما بعد ها ما از کوه های اطراف توسط دوربین دریافتیم که از این سرک یک تعداد سواران به سوی قلعه روان هستند. برای ما معلوم شد که به لشکر انگریز مستقر در قلعه همان کمکی رسید که انتظار آنرا می کشیدند و به امید آن به پرچم سفید صلح ما کدام اهمیتی ندادند . . . قبل از شام آنروز من مشاهده کردم ، ماشیندار هایی که به خاطر گلوله باری بر پاسگاه های قلعه به سوی دریای کرم فرستاده شده بود، بر قاطر ها بار شده و از راه دره های کوهستانی بار دیگر می آیند. من آن سپاهیان را توقف داده ، کوشیدم ایشان را به حرکت دوباره به صوب محاذ اعزام دارم. اما وضع آن سپاهیان به اندازه ُ تغییر یافته بود که اگر من اندکی بیشتر اصرار می کردم، شاید ایشان بر من شلیک می نمودند. من مشاهده کردم که عقب نشینی سپاهیان از سنگر پایان یافت . . . سرانجام در نماز شام نزد سپه سالار رسیدم و از ایشان در یافتم که همه سپاهیان پیاده ُ انتهای دریای کرم و سپاهیان مسلح، ماشیندار ها و توپ ها را در سنگر های خود گذاشته و از دستور افسران خود سرکشی نموده، به طرف اردوگاه حرکت کرده اند. باقی لشکر با دیدن این وضع مورال خود را از دست داده و هر کس خود سرانه جهت عقب نشینی به طرف مرز افغانستان آمادگی گرفته است. حتی عده ای از سپاهیان بالای قاطران که برای حمل و نقل اسلحه تخصیص یافته بودند سوار شده، راه افغانستان را در پیش گرفتند و وسایل جنگی را با سایر ابزار که بایست بالای قاطر ها حمل می شد، در عقب خود به جا گذاشتند. برای ما علت رویه ُ بد و سرکشی و فرار آنها معلوم نشد. از جمله ُ آنها نه کس شهید شده بود و نه کسی جراحت برداشته بود. برای من هویدا گردید که همه بزدل بودند . . ." (1)
" رضای الهی همین بود که شام 27 می از کابل فرمان امیر صاحب (امیر امان الله خان) مبنی بر متارکه ُ جنگ با انگریز ها برسد. در فرمان آمده بود که انگریز ها، آزادی افغانستان را پذیرفته اند . . . به اساس حکم سپه سالار مرحوم در آن شب خیمه ها را بر قاطر ها حمل کردیم . . . چون برخی سپاهیان قاطر ها را سوار شده فرار نموده بودند، مجبور شدیم یکتعداد از وسایل جنگی را در میدان جنگ رها کنیم. مردم خوست از این وضع درهم و بر هم آگاهی نیافتند و نه موضوع در حلقات رسمی کابل نفوذ کرد. همه گمان می کردند که لشکر در تل به پیروزی دست یافته و صرف بر اساس فرمان امیر صاحب عقب نشینی صورت گرفته است. از خوش قسمتی سپه سالار صاحب (نادر خان) و کرم و عنایت خداوندی که شامل حال او گردید، این شکست در انظار مردم، رنگ فتح و پیروزی را به خود گرفت و بر عزت او افزود. " (2)
از چند سطر اخیر معلوم می شود که پیش از رسیدن فرمان ِ اعلیحضرت شکست رخداده بود و فرمان شاه سبب آبروی سپه سالار گردید، ورنه هیچ فرقی میان محمد نادر خان و سپه سالار صالح محمد خان نبود. مرحوم غبار در جلد اول اثرش " افغانستان در مسیر تاریخ " جنگ تل را چنین شرح داده است: " وقتیکه سپهسالار محمد نادر خان در 24 اپریل 1919 وارد شهر گردیز شد و عزم رزم با دولت انگلیس را آشکارا نمود در سر تا سر پاکتیا غریو عمومی برخاست و جنبش مردم شروع شد. " (3)
غبار ادامه داده می نگارد:
" سپهسالار محمد نادر خان در 26 می 1919 بطور ناگهانی با ده هزار لشکر ملی از مردم خوستی و وزیری و غیره و سه هزار عسکر منظم . . . در محاذ تل رسید. این قواه بلادرنگ نقاط حاکمه و قصبه ُ تل را اشغال . . . قشون فاتح افغانی داخل تل شده بیرق افغانستان را بر فراز آن افراشتند . .
در حالیکه قوای فاتح افغانی قلعه ُ مهم تل را در دست داشته و کوهات و پشاور را تحت تهدید قرار داده بود، و قوای افغانی میتوانست بیک حرکت جناحی در پشاور بیفتد و سپاه خیبر انگلیسی را معدوم و هر دو کناره ُ دریای سند را در زیر پای استعمار امپراطوری به توده ُ آتشی تبدیل نماید. ولی این چنین نشد زیرا پایتخت کابل بدون مشوره با قوماندانان محاذات جنگ، بدون مشوره با مردم افغانستان، خواهش متارکه ُ دولت انگلیس را پذیرفته و به قوماندانان خود در تمام محاذات جنگ امر تخلیه ُ مناطق مفتوحه و عقب کشی از سرحدات صادر کرد. لهذا سپاه فاتح افغانی خواهی نخواهی رجعت کردند و نقاط مهمی که با خون مردم و عسکر افغانی فتح شده بود دوباره (به شمول قلعه ُ جنگی تل) بدست دشمن افتاد، زیرا پشت جبهات افغانی یعنی دولت مرکزی و دربار معنا ً متزلزل بود. " (4)
مرحوم میر محمد صدیق فرهنگ در کتاب " افغانستان در پنج قرن اخیر " در مورد جنگ تل چنین می نویسد:
" در محاذ خوست جنرال محمد نادر خان که یک تعداد از افراد قبایلی با او همراه بودند در 23 ماه می از سرحد عبور نموده پس از فتح سپین وام به سوی شهر و مرکز نظامی انگلستان در تل حرکت نمود و سعی کرد تا با تصرف بر نقطه ُ سوق الجیشی مذکور خط آهن کرم را قطع کند. نیروی نظامی و قبایلی که توسط افراد خانواده ُ حضرات مجددی و سایر روحانیون و عالمان دینی به جنگ تشویق می شدند، شش عراده توپ را از کوه های دشوار گذار سرحدی عبور داده در 26 ماه می در برابر تل ظاهر گردیدند و ساخلوی انگلیس را در آنجا غافلگیر کردند. قوای انگلیسی در قلعه ُ تل حصاری شدند و افغانها بر قصبه و بازار دست یافته قلعه را زیر آتش توپ گرفتند. وضع نیروی محاصره شده دشوار بود و پس از آنکه ذخیره ُ مواد خوراکه و مواد سوخت آن به اثر بمباران توپخانه ُ افغانی حریق گردید، دشوار تر شد. اما آنان پافشاری کردند و قوماندانی عمومی برتانیه یک دسته ُ کمکی به قیادت جنرال دایر عامل کشتار امرتسر به امداد ایشان حرکت داد. جنرال مذکور با سرعت تام خود را به تل رساند و با رسیدن او قوای افغانی پس از بر خورد مختصر به سوی متون عقب نشست. درست در همین وقت خبر رسید که متارکه ُ جنگ اعلان شده است و قوای جانبین در بین تل و خط سرحد توقف نمودند. " (5)
مرحوم غبار، مشروطه خواه و مبارز شهیر کشور ما در جلد دوم اثرش رویداد تل را بر خلاف آنچه در جلد اول نوشته، تصحیح نموده چنین می نویسد:
" شاه امان الله خان در جنگ سوم افغان و انگلیس، چانس شمولیت و کسب افتخار بین المللی برای نادر خان بداد و بعد از فتح حرب، میناره ُ استقلال را بنام او بساخت. آنگاه خواهران خود را به برادران سپه سالار (شاه ولی خان و شاه محمود خان) تزویج نمود. سپه سالار، وزیر حربیه و برادرانش جنرالهای سپاه گردیدند و اینهمه اسباب شناسایی و شهرت نادرخان در سر تا سر افغانستان شد. گرچه سپه سالار محمد نادر در جنگ تل میدان را گذاشت و می خواست عقب نشینی کند، ولی شمس المشایخ جلو اسبش را گرفت و نعره زد که: کجا میروی؟ نادر خان گفت (( الساعه مخبر سرحدی رسید و خبر داد که قوای زیاد انگلیس تجمع کرده و اینک بحمله مبادرت میکنند)) شمس المشایخ گفت از این چه بهتر، مگر ما و شما شهادت نمیخواهیم؟ سپه سالار مجبورا ً بایستاد و جنگ آغاز شد و انگلیس ها در هم شکستند. معهذا در حمله ُ متقابل انگلیس در تل، سپه سالار به عقب کشید و قلعه ُ مفتوحه را بدشمن گذاشت. او در راه عقب نشینی بود که فرمان شاه رسید و از متارکه ُ رسمی دولتین اطلاع داد و این حادثه باعث نجات شهرت سپه سالار گردید. " (6)
این بود نظریات ظفر حسن ایبک هندی همکار محمد نادر خان، میر محمد صدیق فرهنگ و میر غلام محمد غبار. قسمی که همه می دانند، جلد اول " افغانستان در مسیر تاریخ " اثر زنده یاد غبار در زمانی نشر و پخش گردید که بازمانده های محمد نادر خان هنوز قدرت را در دست داشتند ولی جلد دوم را محترم حشمت خلیل غبار بعد از فروپاشی سلطنت خاندان آل یحیی در خارج از کشور به نشر رسانید.
اما نویسنده ُ این سطور سبب اساسی متارکه و به رسمیت شناختن استقلال افغانستان را از جانب انگلیسها چنین می دانم:
انگلیسها گرچه در جنگ جهانی اول بر حریفان غالب و فاتح گردیدند اما این جنگ چند ساله آنها را آنقدر خسته، ضعیف و قرضدار کرده بود که توان جنگ دیگر را بخود نمی دیدند. شاه امان الله خان هم که جزو مشروطه خواهان بود، اولتر از همه فکر گرفتن استقلال کشور را در سر می پروراند. یکی از شهکار های سیاسی امان الله خان دعوت سران آزادیخواهان هند و سرحدات و تاسیس حکومت ملی هند در کابل بود. این عمل امان الله خان انگلیسها را سخت به تشویش انداخته بود، زیرا مردم هند با شنیدن نطق های غازی امان الله خان و رهبران آزادیخواه هند، سخت شیفته ُ شاه ِ غازی شده بودند. از جانب دیگر مصطفی کمال اتاترک همینکه قدرت را در ترکیه به دست آورد از خلافت اسلامی صرفنظر کرد و در فکر ارتباط با ترکی زبانان افتاد، لهذا مسلمانان هند از شاه امان الله خواستند تا خلافت اسلامی را نیز عهده دار گردد. به این اساس امان الله خان به مجاهدین ماورالنهر و سید عالم شاه پادشاه آن سامان نیز از هیچ نوع کمک خودداری نکرد، چنانکه بخشی یکی از نامه های ابراهیم بیگ لقی نشاندهنده ُ کمکهای شاه غازی به مجاهدین ماورالنهر است که ذیلا ً جهت مطالعه ُ خواننده گان می آورم:
عریضه ُ ابراهیم بیگ لقی مجاهد بزرگ در برابر تجاوز کمونیست های روسی بحضور شاه امان الله خان غازی
" جناب امیرالمومنین عالی مولایم
عرضداشت جانسپار ملا ابراهیم بیگ لشکرباشی بار یافته گان پایه سریر خلافت شاه جم جاه انجم سپاه فرشید سلاطین زمان، اکرمالخواتین دوران باعث الان و الامان اسکندر زمان، دادرس مظلومان، فریادرس بیچاره گان با هزار عجز و بندگی خود را چنین میرسانم
بنده نوازا تصدق سر عزیز مبارک جناب عالی حضرت مولایم هزاران مرتبه شوم بنده رضا جوی جان سپار هنوز بدولت خانه خدمت نکرده و نه به هیچ قطار بودم، جناب اعلیحضرتم محض از راه غلام پروری شفقت ها را ارزانی داشته تبرکنامه خسروانی مهربانی نموده کلام شریف ربانی و جای نماز تبرکی فرستادند . . . " (7)
دیده می شود که شاه غازی با وجود مناسبات حسنه با روسیه، به شاه بخارا و مجاهدین آن خطه کمک می کرد. اما محمد نادرشاه و هاشم خان با وجودیکه دست نشانده ُ انگلیس بودند همین مجاهد بزرگ را از کشور خود کشیدند که در آن سوی دریا به چنگ روسها افتاد و به شهادت رسید.
نظر به آنچه گفته آمد، مردم هند و مجاهدین ماورالنهر امان الله خان را به حیث یک پادشاه بزرگ و مستقل میدانستند و حرمت و احترام می کردند. با در نظر داشت این وضعیت انگلیسها بیم آنرا داشتند که اگر جنگ را در افغانستان ادامه بدهند، مردم هند و سرحدات به پشتیبانی از امان الله خان به پا خواهند خاست و بدینطریق انگلیسها هند را نیز از دست خواهند داد. لهذا انگلیسها با درک و تحلیل درست از اوضاع، استقلال افغانستان را برسمیت شناختند و بعدا ً به روی یک نقشه ُ از قبل ترتیب شده توسط عمال فروخته شده یعنی ملا ها و خوانین، مردم را بر ضد آن شاه ترقی خواه تحریک کردند و از بین بردند. بناءً موسس استقلال کشور تنها و تنها شخص غازی امان الله خان می باشد و بس.
امان الله خان فکر می کرد که مردم و روشنفکران نظر به تنفر ِ که از انگلیس دارند از اصلاحات وی که به نفع اکثریت مردم است پشتیبانی خواهند کرد. متاسفانه که شاه حد و اندازه ُ فهم و درک مردم را درست نسنجیده بود. با احساسات پاک وطن پرستی و ترقی خواهی، شاه دچار اشتباهی گردید که چاقوی دشمن دسته یافت. انگلیسها که دست زیر الاشه ننشسته بودند اوضاع را به نفع خود چرخ دادند.
اصلاحات شاه امان الله مختصرا ً چند موضوع ذیل بود:
1ـ قطع معاش ملا ها و سادات
2ـ قطع معاش خوانین و سرداران
3ـ پوشیدن دریشی و کلاه به جای پیراهن تنبان و دستار
4ـ برداشتن حجاب
5ـ تغییر رخصتی از روز جمعه به روز شنبه
این چند فقره ُ اصلاحی سبب شد که ملا ها، سادات، خوانین و سرداران از شاه برنجند و انگلیسها نیز بیشتر از این اصلاحات استفاده کرده و توسط ملا های دیوبندی آن شاه ترقی خواه را تاپه ُ کفر زده و بدنام کردند. انگلیسها که جانشین امان الله خان را پیش از پیش تعیین کرده بودند، نظر به ملحوظاتی به چشم مردم خاک انداخته و نخست مرد ساده دل کهدامنی را قربانی نمودند و متعاقبا ً شخص دلخواه خود، محمد نادر خان را بر تخت نشاندند و افغانستان دوباره زیر چتر همایونی انگلیس قرار گرفت. روشنفکران یا زندانی یا به قتل رسیدند و محمد نادر خان نیز بلاخره قربانی اعمال وحشیانه ُ خود شد.
خدا خراب کند هر کسی که مملکتی
برای منفعت خویش خوان یغما کرد
ماُخذ:
1ـ ایبک، ظفر حسن، افغانستان از سلطنت امیر حبیب الله خان تا صدارت سردار محمد هاشم خان، ترجمه ُ فضل الرحمن فاضل، اداره ُ روابط فرهنگی سفارتکبرای دولت اسلامی افغانستان، دهلی 1379، ص 171
2ـ همانجا، ص 173ـ 174
3ـ غبار، میر غلام محمد، افغانستان در مسیر تاریخ، جلد اول، چاپ سوم مرکز نشر انقلاب 1362، ص 764
4ـ همانجا، ص 767 ـ 768
5ـ فرهنگ، میر محمد صدیق، افغانستان در پنج قرن اخیر، جلد اول، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، صدر ـ قم 1371
6ـ غبار، میر غلام محمد، افغانستان در مسیر تاریخ، جلد دوم، ویرجینیا 1999، ص 32
7ـ از اسناد شهید محمد ولی خان دروازی که توسط فامیلش بدست نویسنده رسیده است
امان معاشر ،خبر نگار آزاد



Sunday 1 July 2012

مصاحبه با یک تن از اعضای سابق ح د خ ا و فعال حزبی در(نهضت فرا گیر دموکراسی وترقی افغانستان) اکنون «حزب مردم افغانستان»




در این روز ها سایت‌های انترنتی شاهد بحث‌های بسیار مهم رفتار های شماری از شخصیت‌های پیشین ح د خ ا در قبال رویداد های درون حزبی  یکی از  جزایر  سیاسی متشکل از اعضای ح د خ ا است. چنانچه  معلومات کسب شده حاکی از آن است که بیشترین تجمع اعضای ح د خ ا در دو تشکل  بنام «حزب مردم افغانستان» و « حزب متحد ملـی افغانستان»  که تا پای  یکجا شدن  ووحدت شان نیز رفتند تجمع نموده اند. برای دریافت   مسایل بیشتر در این خصوص از یک تن   اعضای سابق ح د خ ا و فعال حزبی در(نهضت فرا گیر دموکراسی وترقی افغانستان) اکنون «حزب مردم افغانستان»  که یک سلسله مقالات قابل توجه را در سایت‌های انترنتی به نشر رسانده است در این باره  پرسش های را به عمل آورده‌ام که  خدمت علاقه‌ مندان وخوانند ه گان  عزیز تقدیم میدارم .

  خبرنگار:محترم  محمد یعقوب( هادی) از طریق سایت‌های  انترنتی یک سلسله بحث‌های را  در قبال  رویداد های  درون حزبی  حزب شما هموطنان و بخصوص  علاقمند  مسایل  سیاسی  شاهد استند که حکایت از  چالش های  در مورد  تدویر کنگره حزب شما  وانتخابات رهبری  حزب شما دارد . با نظر داشت محتوایات  مقالات شما  که در سایت‌های انترنتی خوانده می‌شود خواستم اگر بتوانم پرسش های را از شما مطرح نمایم


   محمد یعقوب هادی: جناب محترم امان معاشر! اولتر میخواهم  آرزومندی های صمیمانه هم پیمانان ما را یکجا با تمنیات قلبی خودم بخاطر سلامتی شما، خانواده شما، دوستان ووابستگان شریف شما، به شما ابراز بدارم . مراجعه شما را به نشانی این یادداشت نویس آرمانها و آرزو های صادق ترین فرزندان کار و خدمت برای مردم ما و میهن ما که به توجه شما رسیده، مراجعه یک خبرنگاری که  توجه به  فکر و اندیشه، صفوف، سپاه آرمان که  چشم و گوش  مجموعه های سیاسی ما استند ، مراجعه یک خبر نگار با رسالت و با اصالت دانسته از شما تشکر مینمائیم. حالا آماده استم به پرسش های شما جواب بدهم.


 سوال:  موضعگیریهای شما  بیان گر آن است که  اعضای حزب شما خود شان را وارث آرمانها و اهداف ح د خ ا میدانند. اخیراً اعضای حزب شما برای تجدید این هویت  اولین کنگره خود را دایر نمودند. تا آنجا که از بحث‌های انترنتی بر می‌آید  حزب شما با چالش های در مورد اهداف مطروحه این کنگره از جمله  وحدت با سازمانهای همسو وانتخابات رهبری مواجه است. علل وعوامل شکست وحدت را چگونه ارزیابی میکند؟ واگر حزب در جهت برطرف ساختن این  عوامل مصروف است آیا با یکسو سازی عده انجام خواهد شد؟ 
  
جواب:اجازه دهید برای زمینه سازی پاسخ به این پرسش به انگیزه  تاسیس ح  د خ ا  و عوامل پراگنده شدن آن  بطور مختصر  تماس بگیرم  تا چرائی  سؤال شما  در مورداین مجموعه «وارث» مدلل گردد.
   
انگیزهء تاسیس ح د خ ا از متن یک جریان سیاسی مردم خواهی و میهن دوستی  ناشی از شرایط اجتماعی در جامعه ما پدید آمد. این شرایط عبارت بود از: بی‌عدالتی‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، استبداد فرهنگی و اشکال مختلف  استبداد، تبعیض ، ستم ، تعصب، محرومیت مردم از حقوق حقه انسانی شان، نبود وعدم دست رسی به ابتدائی ترین وسایل و امکانات زندگی ، عقب نگهداشتن کشور از تمدن پیشرفت ترقی وتعالی، خود مختاری های حکام زور وزر، نا کارائی  حکومت داران بی مسولیت، فاسد، عیاش، جبر حاکمیت های متلعق عنان با اساس سیاست های تفرقه افگنانهء آنان، فریب  مردم با سوء‌استفاده از دین، مذهب و باورمردم ، جبر خرافه پیشه گان مرتجع دربار نشین، در نتیجه  سیاست  های اغفال گرانه  واغوا گرانه  عمال  دست نشانده که مردم  در شرایط سرکوب ،خوف،تهدید،تحقیر،توهین بسر میبردند،  این نهاد  دادخواهانه، دموکرات ومترقی را مهیا ساخت.
 حزب تاسیس شد و به مثابه سازمان باز تاب دهنده خواست ها و نیازهای  لایه‌های مختلف اجتماعی، به مثابه عنصر تعاملی بین قدرت حاکم ومردم، به مثابه پرورشگاه افراد برای رهبری ومدیریت مسایل جامعه و به مثابه حضور هویت جمعی برای عملکرد جمعی بخاطر تأمین  نیازمندی های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی در راه اهداف معینه سر سختانه وبا تمام قوت وصداقت رزمید

متعاقبأ در شرایط ناگزیر به حاکمیت دولتی رسید،  وهمه  آنچه را در برنامه کاری حزب گنجانیده شده بود در منصه اجرا قرار داد.
واضح است که در تمام ادوار تاریخ  انقطاب های جهانی اوضاع سیاسی تمام سرزمین ها را خواسته ونا خواسته شکل داده است  که افغانستان  هم به عنوان کشور عضو جامعه جهانی مزید به موقعیت جغرافیائی و عقب مانی حفظ شده،  مورد بهر برداری سیاست‌های آزمندان سرمایه سالار جهانی گردید که حزب از تأثیر  پذیری آن  استثناء نمیتوانست باشد

 استثناء نبودن با حفظ درجه تأثیر گذاری آن در جو سیاسی که ازلحاظ دست رسی  حزب به امکانات قابل ارزیابی است از حیث انسجام بطور قطع وابسته به ماهیت تعهد ارگانیزم زنده حزب در قبال مسایل فکری، آرمانی  واهداف مطروحه حزب  میباشد.

چگونگی حالات  تحمیل شده بالای انسجام حزب ناشی از همین  برخورد یعنی برخورد اعضای آن  متناسب با ماهیت  تعهدات شان  میتواند باشد. آنچه که در نتیجه دگرگونی شرایط جهانی  موقف وموقعیت حزب ما را در وجود اعضای آن  قابل تعریف میساخت  حد اقل یک مساله را واضح میسازد  که حزب ما  از متن جامعه و از میان مردم  جامعه ایکه جامعه  عقبمانده تعریف می‌شود  برخاسته به همین لحاظ بود  که عده حتی  در سطح رهبری به آن پخته گی نرسیده بودند که  دگرگونی اوضاع جهانی   نیز آنان را دگر گون نسازد. لذا عامل پراگند گی حزب از همین جا آغاز میشود. این همان موقعیت تاریخی  پلینوم هژدهم است که  طراحان ومجریان آن از دگرگونی سیاست جهانی  دگرگون شدند وبقای انسجام را قربان بقای  حاکمیت  خود ساختند.عناصر  دگرون شده  دور هم حلق زدند وبرای  نابودی و بقای انسجام کمر بستند. از آن  روزگار به این سو ما شاهد بغاوت ها، کودتا ها، دسته بندی ها و صف بندی ها بر ضد  انسجام خود استیم. آنچه را که شما پرسیده اید  پیوند وریشه در همین مساله دارد

از زمانیکه به جهان بیرون متواری شدیم بسیار واضع است دو نوع تجمعا ت شکل گرفت یکی تجمعات سنتی  ای بود که حزبی ها خود بخود به دور هم جمع شدند ودوم تسلسل مبارزات سازمانی بود که این تجمعات را شکل داد .مساله تسلسل مبارزات سازمانی ارتباط دارد به واکنشی بر علیه سیاست های صادراتی که منجر به تصامیم پلنیوم هژدهم میشود، که ستون فقرات مبارزه ما را میسازد.
خوب ؛ خلص تر ادامه میدهیم.  از اتفاق وامکان بیشترین کتله حزبی ها در اروپا اقامت گزین شدند.رفیق نورالحق علومی در شرایط بس دشوار در کابل هسته یک سازمان را گذاشت. بعدا سرو صدا های بلند شد که اینکار به اساس یک تصمیم دستجمعی انجام نشد. با وجود یک سلسله تشویش ها که بعضی رفقا در آنزمان ابراز میداشتند که گویا فضای نسبی تنفس رابا اعلان ایجاد حزب در کابل از رفقا خواهد گرفت روحیه فداکاری را مشترکین آن نشست  تبارز دادند که در واقع با عث تقویت روحیه مبارزه گردید. در حالیکه  یک بخش از رفقا بطور واضح  از ان استقبال نمودند، سایر رفقایکه در صدد ایجاد تشکل همه گیر  بودند نیز با برخورد رفیقانه به این اقدام پیش آمد میکردند. بعد ازگذشت مدتی آغازفعالیت نهضت میهنی تجمع اختصاصی دیگر حزبی ها را در راس رفیق فقید ما محمود «بریالی» مطرح ساخت که در نتیجه بنام ن ف د ت ا رسمیت یافت.  حزبی ها فکر میکردند که  بزودی این تشکل ها واحد میشود. بعد گفته شد که این تشکل ها از سلیقه ها ی جداگانه ناشی شده است و کدام ریشه اختلافی دگر هم دارد از اینجا ست که کار های وحدت خواهانه آغاز میشود
تعدادی زیادی از وحدت پیگیری نمودند ویادداشت های زیادی به مطبوعات و دنیای انترنت راه یافت. رفقای زیادی در جلسات  سازمانی شان این صدا را بلند نمودند. گفتگو های انفرادی وجمعی در محورهای جداگانه ومتفاوت انجام پذیرفت.در این زمان پیش آمد تکاندهنده واقع شد. رفیق محمود «بریالی» شخصیت شناخته وموثردر ایجاد یک تشکل واحد وبزرگ با مرگ نا بهنگام با زندگی ورفقا ی خود وداع کرد. انسجام ضربه مهلک برداشت. بعد از آن حساسیت های تازه بر انگیخته شد. حمایت ها وجانبداری ها از طرفین بحث‌ها  بروز نمود. عده‌ای نوسان زده  گاهی جانبدار وحدت وگاهی آنرا به نحوه ردمیکردند. چنین نوسانات فکری باعث شد سازمانهای رفیق که امیدواری های وحدت شان محسوس بود در تقابل هم قراربگیرند .لذا در پهلوی اینکه یک اکثریت قابل ملاحظه بنا به همین وضعیت در ترصد قرار داشتند از حضور فعال کمی عقب رفتند. عده اعضای این سازمانها یا استعفا دادند یا قطع علایق کردند یا میان این دو سازمان وچند سازمان رفت و آمد کردند.از وضیعت فوق بار ها شکایت شد. مگر با آنکه مراجع مسوول وجود داشت مانند شورا های اروپایی ، سازمانهای اروپایی، که میتوان اصطلاح مغز متفکر  سازمان های  ایجاد شده از بستر  ح د خ ا آنرا خواند که امکان پاسخ را نیز داشتند مگر کسی حاضر نشد به سوالات ،مکاتیبه ها ، پیشنهادات ، انتقادات مسوولانه جواب بدهد
اعضای وحدت خواه داخل تشکیل وخارج تشکیل آرام نه نشستند. از تفکر وحدت خواهی پیگیری کردند. تغیرات در سطح رهبری سازمانهای اروپائی رونما شد. تفکر وحدتخواهی از درون وبیرون فضای گفت و شنود های مستقیم را باز کرد. بالاخر هر چند زمان بر، ولی توافقات دو حزب رفیق روی خطوط کلی  به امضا رسانید. پروسه بخوبی و حتی گفته میتوانیم به سرعت لازم  از دو مرحله تعین شده گذشت ، که باز هم  تبدیلی دوره های   صلاحیت های تشکیلاتی در اروپا  فرا رسید. این دوره، دوره  تصدی  داوود رزمیاردر راس شورای اروپائی  بعد از سه بار شکست  انتخابات  قبلی بود. این دوره نقطه آغاز به چالش بردن وحدت دو حزب رفیق را نشان میدهد.افراد وحدت کش ووحدت شکن  در هر دو طرف وجود عرض وجود کرد. من این افراد را به دو دسته تقسیم میکنم  یکی را مخالفین مکتبی ضد وحدت  ویکی را مخالفین اماتور ضد وحدت میخوانم. مخالفین مکتبی ضد وحدت آنانی استند  که در چندین مرحله مبارزه حزبی سیاسی بالای  انسجام حمله نموده اند این‌ها آنانی اند که از چشمه پلینوم هژدهم با مزه آب نوشنیده اند و در خوان پلینوم هژدهم بسیار با اشتها زانو زده بودند.
 اینها آنانی اند که پروسه وحدت دو حزب رفیق را به چالش کشیدند. از آن میان عده شان همین اکنون بالای «حزب مردم افغانستان» حمله نموده است. شما ازعلل وعوامل شکست وحدت ویکسو سازی  پرسیدید. امیدوارم که چرائی سؤال شما را در این توضیحات  افاده کرده توانسته باشم. اما در بارهء  یک‌سو سازی حمله کننده گان بالای  حزب ما اراده جمعی  آنرا باید حتمی بسازد.در ای باره به قدر کافی یاداشت های  و اسناد افشا گرانه ارایه شده است. هر چند آنان معدودی از افراد توطئه گر و دسیسه ساز  استند ولی سلسله  افشا سازی بیشتر آنان ادامه داردوهنوز من این را آغاز قیام سپاهیان  آرمان میدانم.  این قیام برای یک‌ سو سازی این عناصر  به پا شده است  اما ما متاسف استیم که شماری  از رفقای خاموش مسکوت  با ادامه این وضع  سکوت، خود را با قیام مواجه بسازند. ما هم به این باور استیم که  زمان ، زمان  یکسو کردن ویکسو ساختن است. مشاهده میکنید که  هر آن بهترین نخبه گان سیاسی مانرا از دست میدهیم.  داشته ها، فرا آورده وقضاوت های ما توشه همین دنیا و برای همین دنیاست . ما از مرگ کسی را  به بیم وهراس نمی اندازیم،  بلکه هوشدار ما این است که از قضاوت تاریخ حذر کنند. 

سوال: فکر نمیکنید که چالش های موجود از عدم آماده گی  برای یک تصمیم گیری بزرگ مانند کنگره ناشی شده باشد؟

جواب:تدویر کنگره  که به کنگره وحدت مسمی شد همانگونه که در ترکیب، معنی دو کلمه را افاده میدهد در مفهوم هم برای بسر رسانیدن  دو وظیفه دعوت گردید. از لحاظ  مفهوم خود کنگره، وظیفه اول عبارت بود: از تفسیر خطوط فکری، تنظیم اساسات ساختاری و تعین اهداف برناموی  نام ونشان حزب و از لحاظ مفهوم وحدت توحید نظریات  روی مسایل  مطروحه به مثابه  مشخصه وحدت و ایجاد دهلیز تماس ، ارتباط  ونزدیکی با  سازمانهای هم اندیش ورفیق  بر مبنای اشتراکات سیاسی  قضاوت‌ها و آینده نگری، به حیث کنگره وحدت تعریف میگردد . مساله آماده گی  برای کنگره در واقع از دو  فلتر  از فلترنظریات  ساختاری خودحزب و از فلتر تفکر وحدتخواهی با سازمانهای رفیق که گزارش اساسی کنگره وحدت خواستار مکث ودقت آن  شد میگذشت. فکر می‌شود که همین مساله خود بخود آماده گی برای  تدویر کنگره وحدت را میسازد. اما  عوامل باز دارنده  قصدی  از لحاظ وظایف کنگره وحدت در بخش وحدتخواهی  باعث شد این کنگره  در‌واقع دو بار دایر گردد . در زیر سایه  همین مشکلاتی  قصدی از جانب عده دسیسه ساز و توطئه گر در راه یگانگی  ونفوذ  دسیسه در تدویرآن  نشان از عدم آماده گی را به خاطری منعکس میسازد که شرکت نمایند ه گان باید از یک نصاب  جدید نماینده گی تأمین میشد. اگر از این دید به صورت دایر شدن کنگره وحدت نگاه نماییم واین استدلال را نه پذیریم که  این مساله به غیابت  نماینده گان نسبت داده میشود میتوان آنرا عدم آماده گی تعریف نمود. همین مساله  مساعدت کرد که توطئه گران در شورای مرکزی ودر پلینوم شورای مرکزی نقش توطئه گرانه بازی نمایند. اما با حفظ این مساله کنگره وظایفی را که در  برابر خود  قرارداده بوداز عده انجام آن موفقانه بیرون برآمد. توطئه گران وجانبداران توطئه  میکوشند در پناه  دایر شدن کنگره  توطئه را پنهان بسازند.  میخواهم روی یک  یادداشت زیر نام یکتن از اعضای شورای مرکزی و شرکت کننده در پلینوم 21 ثور 1391 «حزب مردم افغانستان» که در سایت  انترنتی پندار نشر شده مکث نمائیم. نویسنده یادداشت مدعی است  که بسیار صادقانه در مورد قضایا برخورد دارد. او مدعی است که  رویداد نویسی  او را سایت بامداد به اساس ملاحظاتی نشر نکرده است. برای من جالب است که چطور ممکن است چنین یاداشتی را  سایت بامداد که حتی  برای مشروعیت بخشیدن توطئه به اساس رابطه‌های نا مشروع با عدهء از افراد شامل ایتلاف شماری ازاحزاب  داد خواه  ومترقی استمداد میجوید نشر نکند. خوب اگر همین فرضیه نویسنده آن یادداشت هم درست باشد  باید یک توطئه  محرم نگهداشته شده دیگر هم  بزودی در میان حلقه توطئه قد بکشد و آن  چپه کردن شکار توطئه  داوود راوش  باید باشد. که در یادداشت  نویسنده آن مقاله  رتبه علمی  پیش روی  نام  اوشان  بسیار چشمگیراست، ودیگران را که با چنین پیشوند های نام  معرفی نیستند بی‌سواد وفاقد دانش سیاسی  جا میزند .

دوست ما خواسته که به همه رفتار ها یک «نقطه» پایان بگذارد. جالب است  که در دنیای کوچک شده ما هنوز هم  سناریو سازی  های عجیبی  طرح میشود. دوست ما آدم‌های پشت پرده را به این دلیل برائت میدهد که اگر طراح یک مهندسی  توطئه  خودش   درجریان عمل عینی وحضوری قرار نداشته باشد، ودر خانه وقرارگاه خود باشد دیگر افشا سازی این طرح  توطئه دخالت  مستند نیست. در باره این سناریو سازی  از طرف نویسنده آن بسیار کوشش شده گویا بیطرفانه و شفاف جلوه نمائی کند اما اگر دقت شود تناقضات روشن بخوبی به جانبداری نویسنده  آن صحه میگذارد

ما با رفتار های عجیبی  مواجه استیم. اگر کسی شوق میکند  که حزب بسازد اگر پیشکسوت است  یا میانه کسوت یا پسکسوت  ویا حتی بی کسوت، فکر میکند  که باید  از نقد ح د خ ا شروع کند.  هر گرمی وسردی  که ازهر  قطب این چنین آدم‌ها را اذیت کرد بجان  ح د خ ا میدوند یا در لحاف  ح د خ ا  خود را میپیچانند یا آن را به آتش میکشند یا نو یا کهنه تعریف میکنند.
برای  جنابان  مشتاق  به ریس حزب شدن باید گفته شود که اگر حزب ساز استید چه کار دارید  به حزبی که
 هیچ وغلط آن را تعریف میکنید؟ بروید از خود حزب بسازید و هویت کمائی کنید.
حالا توطئه  علیه حزب مردم افغانستان را هم  با اشاره به همان طرف( ح د خ ا) توجیه میکنند که این چنین  انتخابات در حزب ما هیچ وقت صورت نگرفته است. آنان راست میگویند اما  لطفآ، لطفآ، لطفآ آنرا دموکراتیک نخوانید. مو در بدن انسان راست می‌شود که  توطئه را آموزه میخوانند. سپاهیان قیام کرده‌اند همه میگویند که توطئه گران را بیرون بیاندازید آنان از آموزه سخن میگویند. این آموزه برای خود تان مبارک باشد.

     بلی قیام سپاهیان برای ما آموزه است. دیگر کسی نمیتواند با رفتار های زیر بوریائی اراده خود را بالای  سپاهیان آرمان ما  تأمین نماید

سوال: وقتی  حزب مردم  افغانستان در امتداد مبارزات  ح د خ ا  معرفی میشود،  شماری از شخصیت‌های رهبری  آن حزب در قید حیات بسر میبرند فکر نمی‌کنید که  آنان میتوانند در حل بحران دامنگیر حزب شما  کمک کنند؟

جواب:   در باره شخصیت‌های سیاسی آنانی که  برازنده اند گفته می‌شود  کسانی استند  که در گذاره حیات  سیاسی یا خالق رویداد های سیاسی ، یا کاسب رویداد های سیاسی میباشند. از منظر دیگر آنان کسانی استند که  هنر ساختن وبکار بستن را میدانند. در جامعه سیاسی حضور نخبه گان سیاسی،  تفکروتدبر آنان، به مثابه  نیروی تأثیر گذار در حیات سیاسی جامعه  مطرح است.
شما  اصطلاح بحران را نیر بکار بردید. بحران هم  همان وضعیت   نتوانستن و نخواستن  در تعامل  مدیریت و اداره پذیری است. حالا مسله  بحران  که  صلاحیتداران آشکار وپنهان آشکار شده، در حزب مردم افغانستان آنرا خلق نموده است.  یعنی آنانی  که دیگر نمیتوانند با  شیوه‌های دسیسه،  صاحب صلاحیت باقی بمانند ورفتار های آنان باعث شده که صلاحیت پذیران هم  نمیتوانند دیگر آنان را تحمل کنند.

به اساس بینش فوق در مورد  شخصیت‌ها ی سیاسی باز مانده از ح د خ ا حقایق و قضاوت‌های متفاوت وجود دارد. لذا در مورد  وضعیت پیش آمده برای  حزب مردم افغانستان این قضاوت وجود دارد که متأسفانه  کسانی از میان آنان در تولید این بحران نقش دارد. وقتی این نقش آفرینی  جستجو می‌شود.  سر گذشت سیاسی این نقش آفرینان مورد توجه قرار میگیرد، این پی‌گیری ما را به ریشه این توطئه  در نطفه پلینوم هژدهم میرساند.

   نقش آفرینان توطئه  که در سازمان خود ما  پناه گرفته بودند  در راس آن نور احمد نور یکی از همان بازمانده های  هویت یافته از  ح د خ ا  است. او در یک سازمان اولیه ما  خود را جا سازی نمود وعضو حزب ماشد.  از نخستین روز های گام نهادن در سازمان به مهره سازی و مهره شانی شروع کرد، واین توطئه را از آنجا رهبری کرد. حزب را برای خود پناه گاه ساخت وبه کار توطئه گرانه ادامه داد. حلقه توطئه را در صلاحیت های تشکیلاتی جابجا ساخت  وحزب را  با این امکان وامکانات مادی  گروگان گرفت.  اینهمه را در حالی انجام داد که هیچ‌گاه  در مجامع عمومی ظاهر نشد.  تنها  در جلساتی که  حلقه خود او اداره چی آن بود ظاهر میشد. اکنون برای سؤالات زیادی پاسخ وجود دارد.  مثلآ گفته میشد که نور احمد نور شامل  دوسیه «اف یک» است . از محله خود بیرون شده نمیتواند. اما وقتی جلسات را در پیش خانه او میبردند باز آنوقت   این مشکل رفع بود. در این تدبیر  چند مساله نهفته است.  قبل از آن میخواهم بگویم دوسیه سازی  «اف یک» در طرح  وپلان  محکمه ستمگران  معنی  دادخواهانه ندارد. این طرح وپلان بر بنیاد  تضاد های اندیشه ای  اِعمال می‌شود که مردود وناروا است.  بر میگردیم به دنباله صحبت  که  این فرا خوانی مجالس و جلسات  در محله اقامت نور احمد نور نوعی از  بهره برداری  شخصی  او بود، گویا  او کسی است که اینهمه  مردم به اطراف او جمع میشوند.  اما اینکه باز در  جمع آمد های دیگر  ظاهر نمیشود جبن وترس اوست. حالا  چنین آدم ترسو  وجبون را اگر به عنوان نخبه سیاسی  بشناسیم ویا معرفی کنیم  نسبت به نخبگان سیاسی  بی انصافی می‌شود که او هم نخبه باشد وانان که به واقعیت پذیزفتنی استند. بطور علنی  سیاست میکنند. موضع سیاسی  دارند. آرمان وهدف شان را گوش بگوش  برای همه میرساند. آنان هم نخبه باشند واین پرده نشین که عملیات های مخفی را هدایت ورهبری میکند هم همانگونه شناخته شود. حالا  تمام رفتار های پنهان و زیر زمینی  نیرنگ های سیاسی ، مهره‌ شانی ها و مهره‌های او  افشا  و توطئه  او دستگیر شده است، آنان به شیوه خود شان  دیگرحکمرانی  نمیتوانند
 
 واما  در مورد شخصیت‌های  شریف و صدیق هویت یافته از ح د خ ا چرا نی؟  ما توقع داریم در چنین شرایط  هم کناری ، هم صدائی ، وقضاوت آنان  در کنار و در همخوانی با تفکر وارادهء اصولگرایان  حزب ما برازند ه گی هویت آنان را محک بزند.
   
معاشر: به عنوان سؤال آخر بطور مشخص نظر شما  برای بیرون رفت از  بحران کنونی حزب مردم افغانستان که در‌واقع شما نیز آنرا بحران تعریف کردید چیست؟

هادی:  آنچه را من  میخواهم بگویم  نظر انفرادی و از چند  شخص نیست، بلکه  پیامد  اتفاق  رأی است.  اتفاق رأی  که اساسات ساختاری حزب را  ریخته است.  اتفاق رأی که برای انتخابات احراز  مقام ریاست حزب مشرح شده است .  انتخابات صورت گرفت، مشکوک شد،  جستجو گردید که  جعل صورت گرفته است. چرا پا فشاری بالای اینکه نه، درست است؟ آنانی که  به اکثریت خود تا کید کردند مشکل  انتخابات دو باره برای آنان باید وجود نداشته باشد. چرا که برد «برنده شدن» با اکثریت است.  واما تائید و تأکید به جعل از طرف آنان  خود بخود نشان از یک توطئه دارد. لذا خواست  اعضای حزب مردم افغانستان این است که  پلینوم فوق‌العاده دعوت شود. انتخابات  مطابق نورم ساختاری دو باره صورت بگیرد. برنده انتخابات  از این طریق مشروعیت حاصل نماید. معلومدار در مورد  عاملین فضای بوجود آمده کنونی اگر این یادداشت نویس آرمانهای شریفانه  سپاهیان آرمان هم قلمداد  شود آن تدابیر عمل خواهد کرد. 

امان معاشر، خبرنگار آزاد