Tuesday 24 September 2013

رفتن به حج و حقوق مردم

 
علامه بابا مشرب  «خرّ موسی رفتم  و “إنی اناالله” آمدم»
در سال های نود ميلادی مردم افغانستان یک خشکسالی را گذشتاند و در قریه ای که ما زندگی ميکردیم در یک هفته دو تن از همسایگان ما مریض شدند و بخاطر نداشتن ده دالر که ارزش دو خریطه سیروم بود و فات کردند.
میگفتند یک یکنوع مرض"ابوبه"آمده که در افغانستان آن را دامنه میگویند، مریض دهن و دامن میشود و آب بدنش خشک میگردد. اگر به موقع سیروم تطبیق گردد مریض صحت خود را باز می يابد و در غیر آن "ابوبه" جان انسان را میگیرد.
در همان سال از آن قریه چند نفر به خاطر ادای حج با مصرف 3000 دالر به سعودی رفتند. در رابطه ملا های مسجد وبزرگان قریه تبلیغ اجرای حج را به همه می نمودند و طرق ادای حج را می آموزاندند و رفتن به حج را گشودن دروازه جنت بر روی حاجی وانمود میکردند.
گذشت آن سال نکبت بار داستانهای غم انگیر بجا گذاشت.
در زمان حاکمیت نکبتبار و بی خاصیت طالبان نیز خشکسالی بالای سر مردم بار دیگر سلطه پیدا کرد و به حیات مردم فقیر و نادار ما رنج و عذاب زندگی برانداز آفرید.
باشندگان محل ما خاطرات این روز های سخت و رنج آور را فراموش نمیکنند و ما که در آن محل نبودیم حین بازدید، رنج و عذابی را که مردم دیده بودند ، به ما حکایت کردند که موی را از شنیدن آن در بدن راست میکرد.
یک باشندۀ قریه حکایه میکند: "از قدیم الایام مالداری و رمه گوسفند در کوه داشتیم. خشکسالی آمد، هیچ باران نشد، از زمین و آسمان خاک می بارید. چوپان های ما از نابود شدن پی هم گوسفندان خبر دادند. من رفتم به کوهی که کوسفندان ما درآن جا می چریدند. در حدود 2000رأس گوسفند داشتیم که بیشتر آنها تا رسیدن من هلاک شده بودند . من صحنه مردن گوسفند ها را میدیدم که توان بغ زدن نداشتند.
مردم محل خود از داشتن خوردنی برای خودعاجز بودند. گوسفندان که از فرط گرسنگی می مُردند به جز از پوست و استخوان چیزی نداشتند. تعدادی از گوسفندان را به دو تیلر تراکتور بار کرده به شهر آوردم وتا آمدن به شهر از نصف بیشتر آنها نیز نابود شدند. در شهر کسی به آنها خریدار نشد از دلسوزی تعداد آن را به یک مسجد بردم تا رایگان به یگان کس بدهم. همان روز جمعه بود قبل از اینکه من ابلاغ کنم که مسلمانان هرکس که ضرورت دارد و توان نگاهداری همین گوسفندان را دارند رایگان بگیرند؛ ملای مسجد اعلان کرد که پدری سه کودک گرسنه خود را که توان نگاه کردن را ندارد آورده است، اگر کسی ثوابی با خود میبرد، ببرد. بعد از گفت و گو ها اشخاصی پیدا شدند که آنها را با خود ببرند.
من هم گوسفندان خود را که همچو فرزندان دوست داشتم به آنها می گریستم . جانوران تا لحظۀ جاندادن به طرف من با چشم امید مینگرستند و از چشمهای من هم اشک جاری میشد. ملای مسجد اعلان دیگری کرد ، دو نفر نیت رفتن حج عمره به خانۀ خدا را نموده اند برایشان دعا کنید. بعضی ها یگان پوش قرآن و نذر که قبلآ در نظر داشتند به دو حاجی صاحبان دادند تا به خانه کعبه برسانند. ملای مسجد سفر بخیر و عافیت را به آنها طلبید."
طبق آمارهای اعلامی، دولت عربستان سعودی از قِبل میزبانی زائران تمتع و عمره‌ی سال 2012 بیش از 33میلیارد دلار درآمد کسب کرد. همچنین بنا بر آمار رسمی تأییدشده، در مجموع 12میلیون نفر مسلمان از سراسر جهان برای برگزاری مراسم تمتع و عمره در سال جاری قمری به عربستان سفر کردند که از این رهگذر، معادل 10 درصد درآمد نفتی عربستان عاید آل سعود شد.

زائران خارجی حج تمتع به‌تنهایی 62میلیارد ریال سعودی (معادل 16میلیارد و 500میلیون دلار) برای عربستان سعودی درآمدزایی کرده‌اند. این رقم در مقایسه با سال گذشته 10 درصد افزایش را نشان می‌دهد.
در عربستان سعودی، وهابیت مذهب رسمی کشور است. برخی از مردم این کشور برپایه اعتقادهای دینی شان  از تروریست های اسلام گرا که با خشونت علیه ارزش های ازادی مبارزه می کنند، حمایت می کنند.
هنَر فورتیگ، مدیر انستیتوت مطالعات خاورمیانه درباره حمایت مالی از تروریست ها در عربستان سعودی می گوید: «قبایل و اشخاص ثروتمند، اگر به این باور باشند که عمل خداپسندی انجام می دهند، تروریست ها را مورد حمایت قرار می دهند».
وب سایت افشاگر ویکی لیکس، گزارشی از وزارت خارجه ایالات متحده نشر کرد که بر آن اساس، سازمان های تروریستی مانند القاعده، بیشترین پول را از عربستان سعودی دریافت می کنند. در این سند آمده که این گروه ها «شاید میلیون ها دالر را سالانه از منابع پولی عربستان سعودی جمع آوری می کنند. بیشتر این مبالغ در مراسم حج و ماه رمضان به دست می آید».
در این گزارش وزارت خارجه که ویکی لیکس نشر کرده، آمده است  حکومت عربستان سعودی  در مقابل سرازیری پول برای طالبان افغانستان یا دیگر گروه ترریستی تلاش های کمی انجام داده است.و افرادی مربود به خاندان شاه  سعودی مصروف عیاشی  در خارج اند
من در کانادا زندگی دارم چندین نامه برایم رسید که نوشته بودند:« مسجد جامع کوکتلام و مرکز فرهنگی اسلامی را جای بزنس ساختند که مغایر هدایت دین و فرمایش الهی است». به ادرس داده شده رفتم بعد از ادای نماز جمعه دیدم یکتعداد جوانان هم از پسر و دختر آمده بودند تا نکاح اسلامی و شرعی را عقد نمایند که به نوبت داخل محل نکاح نزد ملای مسجد میشدند و بعد از عقد نکاح با شادی و خوشی از دروازه مسجد میبرآمدند. من گفتم کار خوب است موافق هدایت دین اسلام این عقد صورت میگرفت و خاونواده های انسانی تشکیل میگردید و توافق ميان پسر و دختر در اسلام رکن اساسی ازدواج است و ایجاب و قبول که ارکان اسلام است همین مفهوم را میدهد. اما کسی که برایم رهنمایی کرده بود گفت: نه در این جا بزنس است. گفتم چگونه بزنس میتواند باشد؟ گفت: دختران افغان که شوهرغیر اسلامی و غیر افغانی میگیرند ازرضایت والدین می پرسند و میگویند:یکمقدار پول به مسجد کمک کنند صواب شان میشود. من گفتم:" این کار بد نیست مسجد جای مقدس است؛ میشه یک مقدار پول ازاین مدرک جمع آوری گردد به موسسه های خیریه و یا مهاجران که زیر خیمه ها در کابل هستند ، کمک شود." در همین صحبت کسی دیگری گفت: " به دیگر جا کمک میشود یا نه معلوم نیست؛ اماگاه گاهی به حج بیت الله شریف می روند" به گفته علامه بابا مشرب : «خرّ موسی رفتم  و “إنی اناالله” آمدم»
تبلیغ از هر جایی بخصوص از رادیو - تلویزون بخاطر رفتن حج صورت میگیرد در قسمت حج فرضی برای یکمراتب تبلیغ بجا و لازمیست؛ ولی در قسمت حج نفلی ( تمتع و عمره) شرایط و وضع نشان میدهد که حرف اضافیست. زیرا مردم ما فقیر ومحتاج دستگيری اند و رفتن به حج نفلی و مصرف کردن پول که مردم نیز در آن حق دارند به هیچ صورت درست نیست. تأسف آور این است که از طریق رادیو تلویزون حتی در اروپا و امریکا انواع حج را همه روزه تبلیغ میکنند و نیاز مردم بیچاره را هیچ در نظر نمی گیرند و دراین اعلانات یاد آور میگردند که هوتل چند ستاره بخاطر عیاشی و گذرانیدن روز های حج و موتر های نقل و انتقال تان نیز تهیه گردیده است .
حالا قضاوت را به شما می گذاریم و بگوید، که آيا دستگیر ی از مردم فرض و لازم است و یا رفتن به حج نفلی که صرف یک میله و سیاحت است؟.
والدین دوستم رونده ی حج فرضی خانه کعبه اند. آنها درهر چند سال یک مراتب به ادای حج میروند که مصرف هر یک آنان در حدود ده هزار دالر است.آنها در کانادا کار نمی کنند؛ از کمک دولت ولغیر "خیرات "پس انداز نموده حج میروند .
(طبق آمار بانک جهانی2008 زائرين افغانستان و ایرانی که بیشتر آنها افغان بوده اند و بصورت فرضی ، تمتع ،مفرده و عمره در همان سال به مکه رفته اند 1.937.000 نفر بوده که مجموعأ 4.879.000.000دالر به بودیجه شیخ های عربستان ریخته اند. با يک حساب ساده سرانگشت بوسيله پولي که افغانها سالانه به عربستان میروند و به مصرف میرسانند می توان تعداد 170.000 خانه در شهر ها احداث کرد . يا ميتوان 714.286 فرصت شغلی دهقانی يا 200.000 فرصت کاری کارخانه ای برای جوانان ايجاد کرد .)
بانک چنین مصارف را نادرست میداند و ما نیز یاد آور میشویم که باید این مبلغ در داخل وطن و برای مردم محتاج و بیچارۀ ما به مصرف برسد . بر شیوخ اعراب که پول های هنگفت را غرض عیاشی در اروپا و امریکا به دختران زیبا روی میریزند از نظر انسانی و اسلامی نا درست است.
هموطنان ماکه مهاجر شده اند اقارب و نزدیکان شان در افغانستان در وحشت جنگ ،گرسنگی و انواع مرض دچار اند و از سوی تهدید سلاح انتحاری طالبان که هيچ مرز ميان دوست و دشمن ـ ملکی و نظامی ـ مرد و زن را نمی شناسد؛ تن های ضعیف انها را رنجور کرده و آنان محتاج لقمه نان و پول دارو برای در مان استند؛ وليک خود شان به رقابت بیشتر حج رفتن پرداخته اند و یا پولهای گزاف را صرف محافل خوشی طوی، سالگره ، شب شش و غیر میکنند.
چندی قبل دوستم که خودش توان کار را ندارد و سنیار( موسفید) است از مصرف 200000دالر طوی با حشمت پسرش خبر داد.
ای دوست و ای هموطن !
نجات مریضان و کمک به محتاجان یک فریضه و افتخار است !
بزرگان پيشين مان چی نيکو گفته اند:
دل بدست آور که حج اکبر است      از هزاران کعبه یک دل بهتر است
کعبه تعميرِ "خليلِ آذر" است        دل نظرگاه "جليل داور"است
حضرت خواجه عبدالله انصار فرموده است:
در راه خدا دو کعبه آمد حاصل      يک کعبۀ صورت و يکی کعبۀ دل
تا بتوانی زيارتِ دلها کن      کافزون ز هزار کعبه باشد يک دل
مولانا جلال الدین بلخی این شخصیت نامی علم و ادب می فرماید:
ای قوم به حج رفته کجایيد کجایيد       معشوق همین جاست بیایيد بیایيد
معشوق تو همسايۀ ديوار به ديوار      درباديه سرگشته شما درچه هواييد
گرصورت بی صورت معشوق ببينيد      هم خواجه و هم خانه وهم کعبه شماييد....
( کليات شمس تبريزی ـ ج 1 ، ص 238 )
اين درس ارزشمند حضرت سعدی را همه بخاطردارند که میفرماید:
بنی آدم اعضای یکدیگرند       که در آفرنش ز یک جوهرند
چو عضوی به درد آورد روز گار     دیگـر عضو ها را نماند قرار
تو کز محنتِ ديگران بيغمی       نشايد که نامت نهد آدمی
جناب حاجی صاحب چند مرتبه ای و خراج چند صد هزار دالری!
بیا ید از خدا بترسید؟همسایه ی گرسنه ی تان را دستگیری کنید که خداوند(ج) عبادت خود و کمک به فقراء را یکجا درآغاز قرآن سوره ی " البقر " اين گونه دستور داده است:
« ومِما رَزَقناهُم يُنفِقوُن ـ ترجمه : ازهرچيزی که روزی شان کرديم، به فقيران و محتاجان انفاق کنند » آيۀ سوم ( 3)
همچنان خداوند در سورۀ " اضحی " می فرمايند :
« فاَما اليَتيمَ فلا تقهر ـ و امآ اسائِلَ فلا تنهر ـ ترجمه: وتو يتيم را هرگز ميازارـ
و فقير سائل را هيچگاه از دروازه ات بدون کمک مران ».
(آيات 9 ـ 10 پارۀ سی ام قرآن مجيد)
میدانید، شاگرد مکتب در گرما و سرما زیر چوبتره ی چوبی ، روی زمین می نشيند ؛ بیوه بیچاره ویتیم که در کنارت حیات بسر میبرد نان خوشک ندارند و شب با رنج و عذاب به خواب میروند و اطفال شان گرسنه اند.
علامه اسماعیل بلخی می فرماید:
چسان آسوده بتوان خفت "بلخی"     دل همسایه گر سیلاب غم داشت
و یا مریضی که از بی درمانی و نداشتن پول دارو و درمان در محل زندگی تان جان میدهد و زندگی را پدرود میگوید، چگونه ميتوان درمورد آنان بی تفاوت و غيرمسؤول باقی ماند .
خاطر خدا را در نظر بگیرید؛ بخاطر فریب مردم به حج نفلی و اضافی نروید؛ دستگیری مردم مستآصل و بیچاره صد بار بیشتر از چنین حج ، فرض است. بیایید فرض را بجا کنید و از نفل بگذرید.
از آنچه گفته امدیم به این نتیجه میرسیم و قضاوت را نيز به شما میگذاریم که بگویید : اگر ترازویی را در میان بگذاریم ، ثواب حج  را دريک پله ترازو و کمک کردن و مدد رسانيدن به یک فقیر و بیچاره و تاسس یک موسسۀ خریه را در پلۀ ديگر آن وزن نمایم ، سبک و سنگینی پله های ترازو را محاسبه کنیم نتيجۀ نهايی چی خواهد بود.
بازهم قضاوت و انصاف بدست شما است.
مصارف یک شبه ی شهزادۀ گان عریستان سعودی یک میلیون دالر است.
امان معاشر
این هم گزارش رسمی که یک شیخ عرب امام مسجد در کانادا به بچه بازی دستگیر شده است http://bc.ctvnews.ca/port-coquitlam-imam-charged-with-sex-assault-1.1452666#ixzz2epZaNzH9


Friday 20 September 2013

انتخابات در تاريخ افغانستان,

 جنبش مشروطيت  

محمد داوود خان و دموکراسی

 
نفوس شماری و مسا ُله ُ کوچی ها، اقليت و اکثريت  
 (آصف آهنگ به خانوادۀ مبارز، دلیر و سر بر کفی تعلق دارد که در قرن اخیر چندین قربانی را نذر راه مشروطه و عدالت اجتماعی کرده است. او برلیان اصیلی بر انگشتر نهضت روشنفکری افغانستان ا ست).
انتخابات جهت تعيین سرنوشت در حیات  اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه رول سازنده دارد. هر فرد آگاه در رابطه به تعيین سرنوشت خود و ملت خود بی تفاوت نبوده، امید و آرزوی بهترشدن شرايط را به دل می پروراند و میکوشد با يافتن راه های بهتر، به سرمنزل مقصود برسد. بررسی واقعبينانه از گذشته باعث می گردد تا اشتباهات تکرار نگردند.
مردم ما در آینده نزدیک، بار دیگر با اشتراک در انتخابات، آرزوی بهترشدن ِ حد اقل شرايط زندگی را برای خود و اولاد خود دارند.
در اين رابطه صحبتی داشتم با مبارز آگاه و مورخ بی تعصب آقای آصف آهنگ که اينک جهت آگاهی هموطنان، بالخصوص نسل جوان، به نشر می رسانم. هر چند شخصيت آقای آهنگ ضرورت به معرفی ندارد، با آنهم نقل قولی می آورم از سخنور و سخن دان شهير داکتر اکرم عثمان که شخصیت استاد آهنگ را چنین تعریف نموده اند:
(آصف آهنگ به خانوادۀ مبارز، دلیر و سر بر کفی تعلق دارد که در قرن اخیر چندین قربانی را نذر راه مشروطه و عدالت اجتماعی کرده است. او برلیان اصیلی بر انگشتر نهضت روشنفکری افغانستان ا ست).
سوال: اولین بار چه وقت و در کدام کشور انتخابات صورت گرفت؟
جواب: انتخابات اولین مرتبه در آتن اجرا گرديد. نخبگان آتن به اين باور بودند که قدرت نبايد در انحصار يک فرد باشد. برعلاوه آنها به اين نظر بودند که رهبر انتخابيی دولت در مقابل باشندگان سرزمين مسئوليت دارد و بايد از اعمال دولت در برابر قانون جوابده باشد، يعنی اينکه دولت بايد در چوکات قانون عمل کند. هرچند فقط دو فيصد جامعه که مربوط به طبقه اشراف بودند، اجازه شرکت در انتخابات را داشتند و مردم طبقات متوسط حق کاندید شدن را نداشتند اما مهم اين است که بشر در دو هزار سال قبل به اين باور رسيده بود که تنها با حاکميت قانون می توان از يوغ مطلق العنانی و حکومت های خودسرانه ُ ديکتاتوری رهايی يافت. ايجاد نظام مشروطه در قرن پانزدهم در انگلستان، تا ُثيرات عصر رنسانس، اصلاحات دينی و انديشه های انقلاب کبير فرانسه راه را آهسته آهسته برای مبارزات پارلمانی هموار ساختند. انقلاب صنعتی که از انگلستان آغاز يافت و بعدا ً در فرانسه و اندکی بعد از آن در آلمان به حرکت افتاد، طبقه سرمايه دار را به وجود آورد که در رقابت اقتصادی، طبقه فيودال را از صحنه سياسی خارج کرد. جدايی دولت از دين و به وجود آوردن قوانين برای عام، نه فقط برای يک طبقه ُ خاص، مهيا نمودن امکانات آموزش و اجباری ساختن آن برای عام، همه و همه جهت استقرار حاکميت قانون کمک نمودند. بعدا ً اين انديشه در کشور های مانند ترکيه، مصر، هند، ايران، افغانستان و غيره نيز سرايت نمود.
سوال: انديشه های تازه بوجود امده در اروپا که شما  یادآور شدید، کدام الهام ویا تاثير در حیات سیاسی افغانستان داشتند؟
جواب: اولين مکتب در دوران امير حبيب الله خان تاُسيس می گردد و متعلمين اين مکتب مانند بعضی از جوانان داخل دربار صدای مشروطه را بلند می کنند؛ زيرا اينها با علم آشنا گرديده اند و می بينند که جهان در تحول است. تا آن زمان کتاب زياد در افغانستان وجود نداشت تا جوانان، مخصوصا ً جوانان خارج از طبقه اشراف بتوانند به صورت دقيق از ايديولوژی نهضت مشروطه آگاهی لازم را حاصل کنند، اما می بينيم که حتی اندکی سواد نيز باعث آگاهی عده ای از جوانان گرديد و خواستند در رقم زدن سرنوشت خود دخيل باشند، هرچند که خواسته های ايشان با اصل ايديولوژی مشروطه چندان ربطی نداشت. اما کار بزرگ و قابل ستايش اين عده از جوانان اين است که اينها برای بار اول صدای آزادی را بلند کردند و بدين طريق قدرت مطلقه ُ سلطنت تحت سوال قرار گرفت. مشروطه خواهان در دوران امیر حبیب الله خان تقاضا نمودند که به وکلای مردم حق داده شود تا با سلطنت همکاری نمايند، يعنی اينکه در تصاميم حکومت تا اندازه ای دخيل باشند. همين.
امیر حبیب الله خان  مرد هوشیار و نوکر وفا دار انگلیس بود. او میدانست که اگر به مشروطه خواهان حق داده شود، تقاضای اول انها استقلال کشور شان خواهد بود و با اين عمل، طبعا ً که در مخالفت با انگليس قرار خواهد گرفت. بنا ً چند نفر از رهبران جنبش مشروطه را جهت خوش ساختن انگلیسها و دوام سلطنت خودش از بین برد و تعدادی را هم به زندان انداخت و به اين طريق جنبش مشروطه را که در تاريخ افغانستان به اسم “ مشروطه اول مشهور است، سرکوب نمود.
سوال: لطفا ً در باره فعالیت مشروطه خواها ن در دربار امير حبيب الله خان کمی روشنی اندازید؟
جواب: يک عده از جوانان در داخل دربار معتقد بودند که بايد تحولی در حيات سياسی جامعه صورت بگيرد. آگاهی اين جوانان را اخبار و جرايدی که به زبان فارسی در هند، ايران، ترکيه و ماوراالنهر به نشر می رسيدند، تشکيل می داد. نماينده ُ امير در اين کشور ها، نسخه های از اين جرايد را جهت معلومات امير به دربار می فرستادند و بدين طريق جوانان دربار از انديشه های تازه آگاهی حاصل می کردند. سردار محمد کبیر جان اين جرايد را به دسترس دوستانی که در خارج از دربار داشت، قرار می داد.
سوال: شاه امان الله خان در رابطه با قانون، انتخابات و مشروطه خواهان چه نظر داشت؟
جواب: با روی کار آمدن غازی امان الله خان که به همکاری جوانان ِ دربار و همفکران بيرون از دربار صورت گرفت، انديشه ُ مشروطه به شکل جدی تر در ميان جوانان با سواد مطرح گرديد. بخصوص که محمود بیگ طرزی، سالیانی که به سرزمین ترکیه زندگی میکرد، از انديشه ُ مشروطه خواهان ترکیه آگاهی داشت و بدين طريق امان الله خان و ديگران نيز از اين انديشه توسط طرزی آگاهی يافته بودند. هرچند غازی امان الله خان در دوره ُ سلطنتش، مشروطه خواهان را اذيت نکرد، اما به اساسات مشروطه پابنديی شايد و بايد نشان نداد.
سوال: نقش رسانه ها در آن وقت  و رول روشنفکران چه بود؟
جواب: در آن وقت روزنامه، هفته نامه و ماه نامه بيرون داده می شد. در اين نشريه ها از واقعات بين المللی تا واقعات داخلی و موضوعات ادبی و غيره به نشر می رسيدند. اما در دسترس عام قرار نمی گرفت، زيرا از يک سو بيسوادی و از سوی ديگر توان خريد آنها برای همه ميسر نبود. جوانان مشروطه خواه  کوشش می کردند تا زبان ترکی یا فرانسوی را فرا بگيرند تا از آنطريق با انديشه های نو آشنا گردند. زمانیکه امیر حبیب الله خان در مشرقی هدف گلوله قرار گرفت، انگلیس ها غافلگير شدند و نتوانستند جانشین دیگری مطابق میل خود تعيین کنند. بنأً مشروطه خواهان برخلاف خواست انگليس، از شهزاده امان الله خان پشتيبانی کردند، چون طرفدار تحول بودند.
سوال: با آمدن شاه امان الله خان، مناسبات شاه با مردم چگونه شد؟
جواب: شاه امان الله، بدون مبالغه، به فرد فرد مردم افغانستان، بدون کوچکترین امتیاز قومی، لسانی و مذهبی عشق و علاقه داشت. علاقه ُ شاه به معارف و عام ساختن آن بسيار بود.
امان الله خان در رابطه با معارف و دیگر اصلاحات، فرامین به ولایات کشور فرستاد و پس از مدتی شخصا ً خودش با هیأتی به قندهار رفت تا از اجرای فرامين مطمئن گردد. هنگام ديدار از يک مکتب دید که درس شروع شده ولی چند متعلم در صحن مکتب به بازی مشغول می باشند. از مدیر مکتب پرسید، چرا این بچه ها درس نمیخوانند؟. مدیر به جواب گفت که ساعت درس دينیات است و این بچه ها از اهل هنود هستند.
شاه امان الله گفت، انها اقلیت هستند  و ما باید به اقلیت های خود بیشتر توجه داشته باشیم؛ شما دينیات خودشانرا برایشان درس بدهید که افغان اصیل باشند).
شاه امان الله مرد وطنپرست، مردم دوست و ترقی خواه بود. او در راه ترقی و تعالی کشورش قدم های بزرگ برداشت. اما نيرو های مرتجع به تحريک انگليس، اين شاه وطنپرست و ترقی خواه را با دسيسه از ميان برداشتند.
سوال: استاد محترم، نقص کار امان الله خان چه بود؟ آيا انتخابات در دوران سلطنتش صورت گرفت؟
جواب: نقص بزرگ او این بود، قسمی که قبلا ً ذکر کردم، پابنديی شايد و بايدی در راه استقرار سيستم مشروطه از خود نشان نداد. در لويه جرگه پغمان، عبدالرحمن لودين از وی خواست که شاه بايد صدراعظمی از ميان مردم تعيين کند تا وی صدراعظم ) از اعمال حکومت در مقابل شورا مسئول باشد. شاه در جواب لودين گفت که نمی خواهد صدراعظم بين شخص شاه و مردم حايل گردد. درست است که جواب شاه امان الله خلاف اساسات مشروطه است، اما بالاخره هيچ نظامی در تاريخ بشر، راه صد ساله را يکشبه نپيموده. ليکن محمد نادر خان همین مشروطه خواه بزرگ را مقابل چشم خود در ارگ زیر قنداق تفنگ به شهادت رساند.
سوال: قانون اساسی در افغانستان چه وقت بوجود امد؟
جواب: در کشور ما قانون اساسی مرتبه اول توسط غازی امان الله خان بوجود آمد. شاه ضمن سفری که در اروپا داشت، قانون اساسی جمهوريت وايمر را با خود به افغانستان آورد تا در تهيه ُ قانون اساسی، از آن کمک بگيرد.
سوال: چرا اصلاحات امان الله خان زیاد دوام نکرد؟
جواب: امان الله خان قدرت انگليس را که در هند مستقر بود و تاُثير نيرو های عقب مانده و مرتجع را در اذهان مردم ناديده گرفت و راه اصلاحات را با تندروی پيش رفت. انگليسها از اعمال امان الله خان سخت برآشفته بودند و نمی خواستند افغانستان را، مثلا ً به نفع روسيه از دست بدهند. لذا به روی يک دسيسه ُ از قبل سناريو شده امير حبيب الله کهدامنی را قربانی کرده و کانديد وفادار خود، محمد نادر خان را مانند شاه شجاع بر اريکه قدرت نشاندند.
سوال: نادرشاه چگونه و به کمک کی ها بقدرت رسید؟
جواب: نادر شاه، برادرانش و محمد گل مهمند را انگليس به قدرت رساند.
سوال: در زمان نادرشاه قانون اساسی بود؟
جواب: نادرشاه نيز قانون اساسی داشت و روز تأسیس شورای ملی را رخصتی عمومی اعلان کرد. شورای ملی، مجلس اعیان و بلدیه ملی نيز وجود داشت اما بر تاق بلند گذاشته شده بود و دو لب شخص محمد نادرشاه قانون بود.
سوال: آهنگ صاحب، اعضای شورای ملی ویا بلدیه در زمان نادرشاه چگونه تعیين می شدند؟
جواب: اعضای شورای ملی تحت نظر شخص شاه و به مسئولیت نایب الحکومه و حاکمان تعيين می شدند. این وکلا تضمین شده بودند و کوچکترین عملی بدون نظر حکومت انجام داده نمی توانستند.
سوال: چرا؟
جواب: قانون، دو لب شاه بود. خصلت سيستم های که اوپوزيسيون را قبول ندارند، ديکتاتوريست. اين نوع قدرت های سياسی، جهت حفظ موقعيت خود، از هيچ گونه خشونت و اعمال ضدانسانی دريغ نمی کنند. اينکه اين قدرت در دست يک فرد باشد يا يک حزب، فرقی نمی کند. ما هردو نمونه را در کشور خود تلخ تجربه کرده ايم. نمونه ُ حکومتهای تک فردی را در دوره های نادر خان، هاشم خان و محمد داوود خان ديديم و نمونه ُ حکومتهای يک حزبی را در دوره های حزب دموکراتيک خلق و احزاب گويا اسلامی مشاهده کرديم. تجربه ُ تاريخ نشان می دهد که هردو نوع آن جز تباهی و عملکرد های وحشيانه ُ ديکتاتوری چيز ديگری به ارمغان نداشتند. تا زمانيکه قانون حاکم نباشد، هر سيستمی خود سرانه عمل می کند، زيرا مرجعی وجود ندارد تا از حقوق فرد و کرامت انسان دفاع کند. قانون دموکراسی بر هرنوع تبعيض و خشونت خط بطلان می کشد. در همينجا بايد ياد آور شوم که جوانان ما بجای اينکه نادانسته در زد و بند های قومی افتاده اند، اولا ً بايد تاريخ خود را بصورت دقيق مطالعه کنند و ثانيا ً از مسايل جامعه شناسی و علم سياست آگاهی حاصل نمايند تا بتوانند عمق فاجعه ُ را که قوم گرايی باعث می گردد، درک کرده، بعدا ً با ديد انتقادی و برخورد علمی، تاريخ واقعی ما را بنويسند تا خود و اولاد خود را از بند اينهمه افسانه و دروغ و قهرمان های دروغی برهانند. در غير آن اگر سطح سواد تاريخی، سياسی و اجتماعی ِ ما همين طور ادامه بيابد، يقين دارم که از دست اين کم سوادی و احساسات کاذب، وطن تجزيه خواهد گرديد.
سوال: نادر خان با مشروطه خواهان چگونه رفتار کرد و چه تغیيراتی بعد از کشته شدنش در سياست سلطنت به وجود آمد؟
جواب: محمد نادر خان تا آنجا که دستش رسيد، مشروطه خواهان و امانيستها را وحشيانه به قتل رسانيد و تعدادی را نيز بدون محاکمه زندانی نمود تا اينکه خودش هم توسط عبدالخالق در روز روشن به قتل رسيد. پسرش، محمد ظاهر شاه به جای او بر تخت سلطنت نشست. اما او بسیار جوان بود، لذا همه کار ها را شخص محمد هاشم خان، برادر نادر شاه اجرا میکرد ولی یک مدیر را هم بدون نظر سفیر انگلیس مقرر نمی توانست.
بنا ً دوره صدارت او نيز مانند دوران سلطنت نادر خان، دوره ُ شکنجه، قتل و انداختن اختلافات قومی بین مردمان با هم برادر کشور بود. محمد هاشم خان نسبت قتل برادرش محمد عزیز خان، پدر محمد داود خان ونعیم خان، در آلمان، کینه و دشمنی زیاد بمقابل طبقه جوان وطن بخصوص مردم کابل داشت. قصه فیل مرغ های او کینه و عملکرد او را در مقابل مردم نشان میدهد. دو برادرزاده خود، داوود خان و نعيم خان را نيز، برضد ظاهر شاه و روشنفکران تربیت کرد.
تا ختم جنگ جهانی دوم ظلمیکه توسط محمد نادر خان، هاشم خان و انديشه ُ قوم گرايی که بيشتر از جانب محمد نعيم خان طرح ريزی و عملی می گرديد بالای مردم صورت گرفت، برای همه اتباع با وجدان اين مرز و بوم روشن است.
اما پس از عزل محمد هاشم خان و تقرر شاه محمود خان بحیث صدر اعظم، نشر اعلامیه ُ خقوق بشر و اعلاميه ُ ملل متحد، فضای سياسی بازتر و امکانات فعاليت های سياسی مهيا گرديد. صدا های مشروطه خواهی از جانب داکتر محمودی و عده ای ديگر از روشنفکران بلند شد. شاه محمود خان صدراعظم، سران قوم هزاره، تاجک، ازبیک و قزلباش را خواسته و از ظلم و ستمیکه توسط سردار محمد نعيم خان  و محمد گل مهمند بر آنها رفته بود عفو خواسته و گفت که  دشمن شما محمد گل خان بود و او را برطرف کردم.
سوال: استاد آهنگ، شما از شاه محمود خان نام بردید؛ آیا شاه محمودخان انتخابات را در دوره ُحکومت خود وضع کرد؟ و مناسباتش با طبقه روشنفکر جامعه چگونه بود؟
جواب: شاه محمود خان به تقاضای روشنفکران لبیک گفت و با ساختن قانون بلدیه، انتخابات بلدیه را مطابق قانون عملی نمود و هيچ گونه مداخله ای در انتخابات نکرد.
بعد از انتخابات بلدیه، انتخابات شورای ملی نيز مطابق قانون عملی گردید و منصفانه بايد گفت که از جانب حکومت کوچکترين مداخله ای صورت نگرفت. مردم در هردو انتخابات، توانستند آزادانه به نفع شخصيتهای مطلوب خويش رای بدهند.
بنابرآن برای اولین بار بود که بر طبق اعلامیه حقوق بشر و خواسته ُ روشنفکران، شاه محمود خان قانون را محترم شناخت و گام اميدوارکننده بسوی دموکراسی برداشت.
شخصيتهای مطلوب، نيک نام و با دانش از جانب مردم انتخاب گردیدند. مانند میر غلام محمد غبار، داکتر محمودی، عبدالحی حبیبی، دهقان بدخشی  وغیره که تعداد شان به بیش از بیست نفر می رسيد و همه مشروطه خواه بودند.
در پنج سال اول صدارت شاه محمود خان، مردم افغانستان بدون تبعیض و امتیاز، برادرانه زندگی کردند. در همين دوره، جمعیت هایی بنام ویش زلمیان، ندا ی خلق و وطن بوجود آمد. جراید ملی انگار، ندا ی خلق و وطن هم نشر و بخش می گردید. اتحادیه محصلین آزادانه فعالیت میکرد. بنابرآن کشور به سوی يک نظام دموکراسی در حرکت بود.
سوال: کی يا کيها در آن زمان مانع پیشرفت دموکراسی گرديدند؟
جواب: وقتیکه انتخابات تطبیق شد، سردار محمد داود خان و محمد نعیم خان که سفرای افغانستان در انگستان و فرانسه بودند، وظایف شانرا رها کرده و به وطن برگشتند.
آنها خود را مستحق صدارت میدانستند و افغانستان را ملک شخصی خود فکر می کردند. پس برآن شدند که اگر دیر تر حرکت کنند، مردم به حقوق خویش آشنا گرديده و دیگر چانس آنها از بین خواهد رفت. بنابرآن در کابینه ُ شاه محمود خان داخل شدند و آهسته آهسته او را در حاشيه قرار دادند.
سوال: آقای آهنگ، به نظر شما، چه وقت، برای بار اول، دموکراسی در افغانستان تطبيق گرديد؟
جواب: پنج سال اول دوره صدارت شاه محمود خان را می توان دوره ُ دموکراسی خواند، اما محمد داوود ومحمد نعیم که دست پرورده ی هاشم خان بودند، دوباره به زبانها قفل انداختند  و زندانها را از مشروطه خواهان مملو گردانیدند.
سوال: استاد آهنگ، چگونه می توانيم در افغانستان، انتخابات واقعی بر اساس قانون داشته باشيم؟
جواب: ما در افغانستان مشکلات زيادی داريم که تا آنها برطرف نگردند، محال خواهد بود تا از انتخابت واقعی صحبت کنيم.
اول: تا امروز ما احصاییه دقيق از ساکنين کشور خود بدست نداریم، چرا که حاکمان کشور بخاطریکه قوم خود را اکثریت نشان بدهند، نخواستند که سرشماری واقعی صورت بگیرد. بطور مثال کوچی ها در تابستان به افغانستان می آیند و در خزان واپس به پاکستان میروند. یعنی چهار ماه در افغانستان و هشت ماه در پاکستان بسر می برند. نفوس شماری ِ جعلی ِ که دولت وقت ِ افغانستان انجام داد، يکبار رفت و يکبار نيز آمد کوچی ها را احصایه گرفتند. تعداد خيمه ها را یکصد هزار قلمداد کردند و مدعی شدند که در هر خیمه یک فامیل پنج نفری زندگی می کند. بدين طريق نفوس کوچی ها را پنجصد هزار نشان دادند که مبالغه آميز بود. حفیظ الله امین به اين هم قناعت نکرد و تعداد آنها را به خواست خود، سه ملیون نوشت.
دوم: مردم جنوبی و حاشیه ُ سرحد قطعا ً تذکره ندارند، پس چگونه می تواند احصاییه ُ دقيق بدست آید؟
تا زمانيکه برای تمام اتباع کشور تذکره داده نشود، امکان ندارد که ما بتوانيم احصاييه ُ دقيق داشته باشيم. لذا انتخابات هم نمی تواند به شکل واقعی صورت بگيرد.
سوال: استاد محترم، شما فرمودید که حفیظ الله امين نفوس کوچی ها را با قلم خود به سه مليون رساند، يعنی دو و نيم ميليون، خودسرانه به تعداد قبلی افزودچرا قبل از آن ارقام معين از کوچی ها بدست نیست؟
جواب: دولت ها، مخصوصا ً شاهان درانی نمی خواستند که احصاییه ُ دقيق از مردمان جنوبی و حاشیه ُ سرحد گرفته شود، زيرا نتيجه ُ يک احصاييه ُ دقيق، به نقص شان می انجاميد و حقيقت ِ ادعای اکثريت و اقليت برملا می گرديد.
سوال: به نظر جناب شما چگونه باید نفوس شماری دقيق صورت بگيرد؟
جواب: نفوس شماری بايد تحت نظر ملل متحد صورت بگيرد؛ نماینده های اقوام بايد در اين نظارت حضور داشته باشند؛ در مورد کوچی ها هم که هشت ماه در پاکستان بوده و دارايی و جایداد شان نيز در همانجاست، تصميم جدی و عادلانه اتخاذ گردد؛ برای تمام اتباع کشور تذکره داده شود تا قانون مراعات گردد و نه قوم گرايی.
سوال: استاد اهنگ،  لطفا ً راجع به انتخابات قبلی معلومات دهید.
جواب: مشکل است، زيرا انتخابات در افغانستان صورت گرفته و بنده در کانادا بسر میبرم. لذا بصورت واقعی معلومات ندارم که انتخابات چگونه و بروی کدام قانون عملی گردیده است. اما قسمی که قبلا ً ذکر کردم، انتخابات دو مرتبه بدون مداخله ُ حکومت صورت گرفت؛ مرتبه اول  بعد از تقرر شاه محمود خان بحیث صدراعظم، و مرتبه دوم بعد از توشيح قانون اساسی جدید در سال 1343 که  به نام انتخابات دوره دوازدهم شورای ملی شهرت دارد. سلطنت در اين انتخابات مداخله نکرد. اما مرحوم سيد قاسم رشتيا که در آن زمان وزير مطبوعات و وزير ماليه بود، فرمانی را از جانب حکومت صادر کرد که مامورين و مستخدمين وزارت خانه ها بايد از حوزه های انتخاباتی ِ محل کار خود رأی بدهند؛ چون اکثريت وزارت خانه ها در ناحيه ُ اول قرار داشتند، مبارز نستوه و محبوب القلوب مردم شهر کابل مير غلام محمد غبار که از ناحيه ُ اول کانديد شده بود، نتوانست در مقابل خانم رقیه ابوبکر، خواهر سيد قاسم رشتيا، موفق گردد و انتخابات را باخت. مسخره نيست؟ تو خود حديث مکمل بخوان از اين مجمل.
در دوران نادر خان و هاشم خان تذکر دادم که وکلا از جانب نایب الحکومه تضمین شده فرستاده میشد ند و انتخاباتی صورت نمی گرفت. مردمان سمت جنوبی و یک عده بنام وکلای کوچی ها که نه تذکره داشتند و نه به دولت مالیه میدادند و نه عسکر، براساس تبعيضات قومی، که از جانب هاشم خان و محمد گل مهمند دامن زده می شد، تعداد نفوس آنها (چوته انداز ) سه چهار چند بيشتر درج می گرديد، تا نفوس پشتونها را بيشتر نشان داده باشند.
بنابرآن باید دولت برای مردم جنوبی و حاشیه ُ سرحد تذ کره بدهد و آنها هم مانند دیگر اقوام افغانستان مسولیت خود را ادا کنند؛ در انتخابات بروی تذکره دست داشته حصه بگیرند و هرکه تذکره نداشته باشد، از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم گردد.
امان معاشر، خبر نگار ازاد


Monday 16 September 2013

بخش 2 - " تمام علم غیب در قرآن نیست و نمیتواند باشد!"

 
 
 
بخش 2 - " تمام علم غیب در قرآن نیست و نمیتواند باشد!
معاشر: فصل دوم کتاب (معنای قرآن) عنوان دارد:«غیب؛ یعنی ورای عقل روز مرهء مردم» و جناب شما در جاهای دیگر هم تأکید کرده اید که قرآن کتاب بینات و واضحات برای مردم و آدمیان وقت میباشد؛ همهء علم غیب در آن نیست و نمیتواند باشد. درین موارد لطفاً توضیحات عام فهم بدهید چرا که من می بینم به مردم ما باور های خلاف این تحمیل شده است و میشود.
افتخار: اجازه دهید درین رابطه تبصرهء یک فرهنگی با وزن را که پس از خواندن کتاب «معنای قرآن» با من تماس گرفت؛ خدمت عرض نمایم. ایشان فرمودند: در آغاز کتاب نوشته ای: «نگرش منطقی و ساینتفیک بر قرآن مبین»؛ من که دیدم سراپا نگرشی از قرآن بر قرآن است!
خوب اینکه لینز دید و نگرش؛ منطقی و ساینتفیک و جهانشناسانه در تمامی استقامت ها میباشد؛ به جایش؛ اما دوست بسیار روشن و عزیز؛ به اصلی دقیق و کلیدی متوجه شده بودند. مواردی مانند آنچه شما فرمودید؛ فقط توسط خود قرآن تثبیت و تسجیل میگردد. این من نیستم و لینز بینش و نگرش من نیست که حکم دهد: همه علم غیب  یا علم آفریدگاری در قرآن نیست و نمیتواند باشد.
اگر کتاب معنای قرآن خصوصاً همین بخش متذکره را کامل خوانده باشید؛ متوجه شده اید که این حقیقت توسط ده ها آیهء محکم و غیر قابل تإویل و تفسیر متفاوت خود قرآن مبین اثبات و مبرهن ساخته شده است ؛ منجمله توسط آیات متبرکه ذیل:
از سورهءالانعام:
 قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَآئِنُ اللّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ ﴿50﴾
ای پیامبر[ بگو به شما نمى‏گويم گنجينه‏هاى الله نزد من است و غيب نيز نمى‏دانم و به شما نمى‏گويم كه من فرشته‏ام؛ جز آنچه را كه به من وحى مى‏شود پيروى نمى‏كنم. بگو آيا نابينا و بينا يكسان است؛ آيا تفكر نمى‏كنيد(50)
از سورهءالاعراف:
 قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿188
بگو جز آنچه الله بخواهد ]که همان میشود؛ من[ براى خودم اختيار سود و زيانى ندارم و اگر غيب مى‏دانستم قطعاً خير بيشترى به خویش مى‏اندوختم  و هرگز نمی گذاشتم به خودم آسيبى برسد. من جز بيم‏دهنده و بشارتگر براى گروهى كه ايمان مى‏آورند؛ نيستم(188)
                                                               ***
از سورهءهود(از زبان حضرت نوح):
وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَآئِنُ اللّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللّهُ خَيْرًا اللّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ ﴿31﴾
و به شما نمى‏گويم كه گنجينه‏هاى الله پيش من است و غيب نمى‏دانم و نمى‏گويم كه من فرشته‏ام و در بارهء كسانى كه ديدگان شما به خوارى در آنان مى‏نگرد؛ نمى‏گويم الله هرگز خيرشان نمى‏دهد. الله به آنچه در دل آنان است آگاه‏تر است [اگر جز اين بگويم] من در آن صورت از ستمكاران خواهم بود(31)

****
از سورهء الاسراء(اسرائیل):
قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلاً ﴿84﴾ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً ﴿85﴾
بگو هر كس بر حسب ساختار [روانى و بدنى] خود عمل مى‏كند و رب شما به هر كه راه‏ هدایت يافته‏ باشد داناتر است (84) و در باره روح از تو مى‏پرسند بگو روح از [سنخ] فرمان رب من است و به شما از دانش جز اندكى داده نشده است(85)
معاشر: بلی ؛ متوجه شده ام که نه تنها این مورد توسط خود آیات متعدد قرآن اثبات شده است بلکه ثابت شده که این کتاب مقدس ویژهء قومی به نام اعراب است که به عربی افهام و تفهیم میکنند. و هم اینکه اعراب همان وقت در کدام حد عقلی و اخلاقی و روانی قرار داشته اند؛ توسط آیات خود قرآن آشکار و ثابت شده است. لذا اجازه دهید به سوال بعدی بروم.
افتخار: مهربانی کنید!
معاشر: در فصل های چهارم و پنجم - شما قرآن را «مخاطب محور» و امتحان الهی را «بنده محور» اثبات فرموده اید که برای من و دیگر خوانندگان کتاب بسیار هیجان انگیز میباشد؛ چرا که دکانداران دین و قرآن؛ تا جائیکه من می بینم نه تنها به این درجه سواد و عقلانیت نشان نداده اند بلکه بر عکس قرآن را «خدا محور» و امتحان الهی را که دوصد فیصد «الله محور» تلقی و تبلیغ و تحمیل میکنند. لطفاً این مفاهیم را تا جای ممکن به خوانندگان مجله ما وضاحت ببخشید!
افتخار
جناب معاشر؛ این پرسش تان از همه سخت تر است؛ من ناگزیر باید همان متون مکمل فصل های  4 و5 را اینجا بیاورم. در کمتر از آن حد وضاحت بخشیدن به این مفاهیم که ذاتاً تخصصی و فنی میباشند؛ تقریباً ناممکن است و تازه؛ محتویات و احتجاجات این دو فصل «معنای قرآن» هم وقتی به خوبی هضم و فهمیده شده میتوانند که کتاب معنای قرآن(جلد اول) از سر و طور منظم و دقیق مطالعه و یا تدریس شود.
 معاشر:
جناب عالم افتخار! من خبرنگار نشریه زن استم. اگر اجازه باشد سوال اخیر خود را در رابطه به مسئاله زن یاد آور شوم.
افتخار: مهربانی کنید؛ امید سوال بسیار سخت نباشد!
معاشر: جایگاه زن در قرآن چگونه بیان شده است؟
میدانم مقام و حقوق و حیثیت زن در جامعه سنتی و وحشی و نیمه وحشی قبیلوی اعراب؛ و اگر از حق نگذریم در هیچ کجای دنیای 1500 سال پیش؛ طوری نمیتوانسته باشد که حالا در اسناد معاصر بشری مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر تسجیل گردیده است.
منظور من این است که شما به حیث تحقیق کنندهء خلاق و جهانی اندیش و تاریخی اندیش؛ دقیقاً مقام و حیثیت و حقوق زن را در قرآن مقدس ما چگونه یافته اید؛ بدون خوش بینی و بدبینی و نیات و مقاسد سیاسی و نفسانی که متأسفانه در دیگر راویان و مفسران و معبران؛ از خود قرآن؛ پیشتر ظاهر میشود و به حکم و امر و نهی بیچون و چرا تبدیل میگردد.
افتخار: با صدها سلام و صدها درود به زنان و مادران افغانستان و جهان؛ که به وجود آورندهء و پرورندهء هر دو نیمهء بشریت یعنی هم زنان آینده و هم مردان آینده میباشند.
یکی از اهداف بزرگ من در طرح و نگارش کتاب «معنای قرآن» کشف و اثبات این حقیقت منافقانه پنهان ساخته شده است که قرآن مبین خاصتاً و تمامی کتب مقدس و غیر مقدس در سراسر عالم بشری عموماً بیرون از زمان و مکان و لهذا بیرون از جبر ها و محدودیت های زمان و مکان نیستند.

«بنده محور» بودن کلام الهی به همین معناست که صاحب این کتاب در آن؛ بالاتر ازسطح و سویه و قدرت فهم و فراست و برداشت مردمان همان زمانه مشخص معین سخن نگفته و تعیین تکلیف نکرده است. (لایکلف الله الا وسعها)
مثال روشن و اعلای این مدعا همان طرز و حدود برخورد و تکلیف های قرآن؛ در مورد نظام غلامی و برده گی است.
یعنی چون زمانه و شرایط عینی و ذهنی آماده نشده بوده؛ قرآن نخواسته است برای لغو و تقبیح و نفرین برده کردن انسان توسط انسان قیام نماید؛ در حالیکه حکم اشرف مخلوقات بودن و کرامت داشتن این موجود در قرآن مختص به اشراف و آزاده گان نیست و شامل برده گان اعم از تمام نژاد ها به یکسان میگردد. حتی این مورد از نظر کوتاه بینانه امروزی های امروزی بین گذشته ؛ در تضاد با عدالت قرآنی و احکام «اشرف المخلوقات» و «ولقد کرمنا بنی آدم» و خیلی احکام و اصول دیگر؛ معلوم میشود.
ولی در هر حال جبر زمان و تحدید مکان و قوانین سرسخت تکامل عمومی و تکامل بشری واقعیت های ندیده گرفتنی نبوده اند و نخواهند بود. روشن ترین و عام فهم ترین برهان این مدعا هم؛ خود مطرح بودن قرآن و پیامبر برای یک نوع مشخص موجود حیه یعنی بشر و آدمیزاد میباشد و نه برای همه مخلوقات و موجودات!
لهذا قرآن با قبول مصلحتی مشروعیت نظام غیرانسانی و ضمناً غیر قرآنی برده داری؛ طور اصلاحی به تسهیل برده گی و تشویق به آزاد سازی برده ها و کنیزها می پردازد و آزاد سازی غلامان را به یک بخش مهم عبادات اسلامی تبدیل میکند.
ازین رو مسئاله کنیزی عام ناشی از نظامات برده گی و کنیزی غیر رسمی ناشی از مردسالاری؛ به طرز اساسی و ریشه ای ؛ حل ناشده باقی میماند.
و اگر از این کمینه می پذیرید؛ این مسئاله ها تا هنوز که هنوز است؛ در مقیاس همهء جهان حل ناشده باقیمانده اند؛ فقط تک و توک تغییرات شکلی در اینجا وآنجا عمدتاً در غرب هست که آنها هم بی پرابلم ها و معضلات جانبی و تازه به تازه نمی باشند.
رویهمرفته امید میرود که تحت شرایط متحول شونده جهان کنونی و آنهم در نتیجهء مبارزات و جانفشانی ها؛ مسایل مذکور به طرف حل عمقی تر و بنیادی تر بروند!
البته سوای این مورد؛ زنان و مردان در قرآن از تساوی عام برخورد دار بوده و جز در مورد تفاوت طبیعی جنسیتی؛ مشمول کدام تبعیض و امتیاز نیستند. قرآن زن را آدم درجه دوم نمی شناسد چنانکه حق حیات زن با مرد و قصاص و بدلهء آن کاملاً مساوی است!
 موارد تفاوت در ارث و شهادت و قضاوت؛ از تبعات پرده گی بودن و خانه گی بودن عام زنان در جوامع برده داری و مردسالاری میباشد که به طور عینی موجب عدم رشد قوای ذهنی و احاطهء فکری آنان بر جریانات و قواعد و قوانین و رسومات وغیرهء جوامع مذکور در مقایسه با مردان گردیده است، میگردد و خواهد گردید.
هیچ جا به جستجو نبرآئید؛ افغانستان مدرن و دموکراتیک و مترقی! امروز شما؛ همهء این حقایق سرسخت همانند سنگ های خارا را لحظه به لحظه بیان کرده و نشان داده میرود.
رویهمرفته عرض میکنم تا مسلمانان اعم از زنان و مردان معنا و جوهر قرآن را نفهمند؛ اصلاً نمی فهمند که در آن چه هست و چه نیست. بنابرین فقط بازار شایعات و شیادی ها گرم و گرمتر باقی میماند و «نزد جانانهء ما کشمش و پندانه؛ یکی!» محاسبه میگردد!!!
معاشر: بسیار تشکر. به آرزوی عمر دراز و پربار و دستاورد های علمی و نبوغ آسای بیشتر تان جناب دانشمند بزرگ افغانستان و عصر ما؛ هیچ تصور نمیکردم که وقتی با شما همصحبت شوم؛ دنیایم اینقدر ها عوض میشود. از غفلت و بیخبری جوانان و هموطنانم؛  نسبت به شما و آثار پرجلال و غرورآفرین جهانی – تاریخی شما هم حیران استم و هم شرمنده!..

امان معاشر