Friday 20 September 2013

انتخابات در تاريخ افغانستان,

 جنبش مشروطيت  

محمد داوود خان و دموکراسی

 
نفوس شماری و مسا ُله ُ کوچی ها، اقليت و اکثريت  
 (آصف آهنگ به خانوادۀ مبارز، دلیر و سر بر کفی تعلق دارد که در قرن اخیر چندین قربانی را نذر راه مشروطه و عدالت اجتماعی کرده است. او برلیان اصیلی بر انگشتر نهضت روشنفکری افغانستان ا ست).
انتخابات جهت تعيین سرنوشت در حیات  اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه رول سازنده دارد. هر فرد آگاه در رابطه به تعيین سرنوشت خود و ملت خود بی تفاوت نبوده، امید و آرزوی بهترشدن شرايط را به دل می پروراند و میکوشد با يافتن راه های بهتر، به سرمنزل مقصود برسد. بررسی واقعبينانه از گذشته باعث می گردد تا اشتباهات تکرار نگردند.
مردم ما در آینده نزدیک، بار دیگر با اشتراک در انتخابات، آرزوی بهترشدن ِ حد اقل شرايط زندگی را برای خود و اولاد خود دارند.
در اين رابطه صحبتی داشتم با مبارز آگاه و مورخ بی تعصب آقای آصف آهنگ که اينک جهت آگاهی هموطنان، بالخصوص نسل جوان، به نشر می رسانم. هر چند شخصيت آقای آهنگ ضرورت به معرفی ندارد، با آنهم نقل قولی می آورم از سخنور و سخن دان شهير داکتر اکرم عثمان که شخصیت استاد آهنگ را چنین تعریف نموده اند:
(آصف آهنگ به خانوادۀ مبارز، دلیر و سر بر کفی تعلق دارد که در قرن اخیر چندین قربانی را نذر راه مشروطه و عدالت اجتماعی کرده است. او برلیان اصیلی بر انگشتر نهضت روشنفکری افغانستان ا ست).
سوال: اولین بار چه وقت و در کدام کشور انتخابات صورت گرفت؟
جواب: انتخابات اولین مرتبه در آتن اجرا گرديد. نخبگان آتن به اين باور بودند که قدرت نبايد در انحصار يک فرد باشد. برعلاوه آنها به اين نظر بودند که رهبر انتخابيی دولت در مقابل باشندگان سرزمين مسئوليت دارد و بايد از اعمال دولت در برابر قانون جوابده باشد، يعنی اينکه دولت بايد در چوکات قانون عمل کند. هرچند فقط دو فيصد جامعه که مربوط به طبقه اشراف بودند، اجازه شرکت در انتخابات را داشتند و مردم طبقات متوسط حق کاندید شدن را نداشتند اما مهم اين است که بشر در دو هزار سال قبل به اين باور رسيده بود که تنها با حاکميت قانون می توان از يوغ مطلق العنانی و حکومت های خودسرانه ُ ديکتاتوری رهايی يافت. ايجاد نظام مشروطه در قرن پانزدهم در انگلستان، تا ُثيرات عصر رنسانس، اصلاحات دينی و انديشه های انقلاب کبير فرانسه راه را آهسته آهسته برای مبارزات پارلمانی هموار ساختند. انقلاب صنعتی که از انگلستان آغاز يافت و بعدا ً در فرانسه و اندکی بعد از آن در آلمان به حرکت افتاد، طبقه سرمايه دار را به وجود آورد که در رقابت اقتصادی، طبقه فيودال را از صحنه سياسی خارج کرد. جدايی دولت از دين و به وجود آوردن قوانين برای عام، نه فقط برای يک طبقه ُ خاص، مهيا نمودن امکانات آموزش و اجباری ساختن آن برای عام، همه و همه جهت استقرار حاکميت قانون کمک نمودند. بعدا ً اين انديشه در کشور های مانند ترکيه، مصر، هند، ايران، افغانستان و غيره نيز سرايت نمود.
سوال: انديشه های تازه بوجود امده در اروپا که شما  یادآور شدید، کدام الهام ویا تاثير در حیات سیاسی افغانستان داشتند؟
جواب: اولين مکتب در دوران امير حبيب الله خان تاُسيس می گردد و متعلمين اين مکتب مانند بعضی از جوانان داخل دربار صدای مشروطه را بلند می کنند؛ زيرا اينها با علم آشنا گرديده اند و می بينند که جهان در تحول است. تا آن زمان کتاب زياد در افغانستان وجود نداشت تا جوانان، مخصوصا ً جوانان خارج از طبقه اشراف بتوانند به صورت دقيق از ايديولوژی نهضت مشروطه آگاهی لازم را حاصل کنند، اما می بينيم که حتی اندکی سواد نيز باعث آگاهی عده ای از جوانان گرديد و خواستند در رقم زدن سرنوشت خود دخيل باشند، هرچند که خواسته های ايشان با اصل ايديولوژی مشروطه چندان ربطی نداشت. اما کار بزرگ و قابل ستايش اين عده از جوانان اين است که اينها برای بار اول صدای آزادی را بلند کردند و بدين طريق قدرت مطلقه ُ سلطنت تحت سوال قرار گرفت. مشروطه خواهان در دوران امیر حبیب الله خان تقاضا نمودند که به وکلای مردم حق داده شود تا با سلطنت همکاری نمايند، يعنی اينکه در تصاميم حکومت تا اندازه ای دخيل باشند. همين.
امیر حبیب الله خان  مرد هوشیار و نوکر وفا دار انگلیس بود. او میدانست که اگر به مشروطه خواهان حق داده شود، تقاضای اول انها استقلال کشور شان خواهد بود و با اين عمل، طبعا ً که در مخالفت با انگليس قرار خواهد گرفت. بنا ً چند نفر از رهبران جنبش مشروطه را جهت خوش ساختن انگلیسها و دوام سلطنت خودش از بین برد و تعدادی را هم به زندان انداخت و به اين طريق جنبش مشروطه را که در تاريخ افغانستان به اسم “ مشروطه اول مشهور است، سرکوب نمود.
سوال: لطفا ً در باره فعالیت مشروطه خواها ن در دربار امير حبيب الله خان کمی روشنی اندازید؟
جواب: يک عده از جوانان در داخل دربار معتقد بودند که بايد تحولی در حيات سياسی جامعه صورت بگيرد. آگاهی اين جوانان را اخبار و جرايدی که به زبان فارسی در هند، ايران، ترکيه و ماوراالنهر به نشر می رسيدند، تشکيل می داد. نماينده ُ امير در اين کشور ها، نسخه های از اين جرايد را جهت معلومات امير به دربار می فرستادند و بدين طريق جوانان دربار از انديشه های تازه آگاهی حاصل می کردند. سردار محمد کبیر جان اين جرايد را به دسترس دوستانی که در خارج از دربار داشت، قرار می داد.
سوال: شاه امان الله خان در رابطه با قانون، انتخابات و مشروطه خواهان چه نظر داشت؟
جواب: با روی کار آمدن غازی امان الله خان که به همکاری جوانان ِ دربار و همفکران بيرون از دربار صورت گرفت، انديشه ُ مشروطه به شکل جدی تر در ميان جوانان با سواد مطرح گرديد. بخصوص که محمود بیگ طرزی، سالیانی که به سرزمین ترکیه زندگی میکرد، از انديشه ُ مشروطه خواهان ترکیه آگاهی داشت و بدين طريق امان الله خان و ديگران نيز از اين انديشه توسط طرزی آگاهی يافته بودند. هرچند غازی امان الله خان در دوره ُ سلطنتش، مشروطه خواهان را اذيت نکرد، اما به اساسات مشروطه پابنديی شايد و بايد نشان نداد.
سوال: نقش رسانه ها در آن وقت  و رول روشنفکران چه بود؟
جواب: در آن وقت روزنامه، هفته نامه و ماه نامه بيرون داده می شد. در اين نشريه ها از واقعات بين المللی تا واقعات داخلی و موضوعات ادبی و غيره به نشر می رسيدند. اما در دسترس عام قرار نمی گرفت، زيرا از يک سو بيسوادی و از سوی ديگر توان خريد آنها برای همه ميسر نبود. جوانان مشروطه خواه  کوشش می کردند تا زبان ترکی یا فرانسوی را فرا بگيرند تا از آنطريق با انديشه های نو آشنا گردند. زمانیکه امیر حبیب الله خان در مشرقی هدف گلوله قرار گرفت، انگلیس ها غافلگير شدند و نتوانستند جانشین دیگری مطابق میل خود تعيین کنند. بنأً مشروطه خواهان برخلاف خواست انگليس، از شهزاده امان الله خان پشتيبانی کردند، چون طرفدار تحول بودند.
سوال: با آمدن شاه امان الله خان، مناسبات شاه با مردم چگونه شد؟
جواب: شاه امان الله، بدون مبالغه، به فرد فرد مردم افغانستان، بدون کوچکترین امتیاز قومی، لسانی و مذهبی عشق و علاقه داشت. علاقه ُ شاه به معارف و عام ساختن آن بسيار بود.
امان الله خان در رابطه با معارف و دیگر اصلاحات، فرامین به ولایات کشور فرستاد و پس از مدتی شخصا ً خودش با هیأتی به قندهار رفت تا از اجرای فرامين مطمئن گردد. هنگام ديدار از يک مکتب دید که درس شروع شده ولی چند متعلم در صحن مکتب به بازی مشغول می باشند. از مدیر مکتب پرسید، چرا این بچه ها درس نمیخوانند؟. مدیر به جواب گفت که ساعت درس دينیات است و این بچه ها از اهل هنود هستند.
شاه امان الله گفت، انها اقلیت هستند  و ما باید به اقلیت های خود بیشتر توجه داشته باشیم؛ شما دينیات خودشانرا برایشان درس بدهید که افغان اصیل باشند).
شاه امان الله مرد وطنپرست، مردم دوست و ترقی خواه بود. او در راه ترقی و تعالی کشورش قدم های بزرگ برداشت. اما نيرو های مرتجع به تحريک انگليس، اين شاه وطنپرست و ترقی خواه را با دسيسه از ميان برداشتند.
سوال: استاد محترم، نقص کار امان الله خان چه بود؟ آيا انتخابات در دوران سلطنتش صورت گرفت؟
جواب: نقص بزرگ او این بود، قسمی که قبلا ً ذکر کردم، پابنديی شايد و بايدی در راه استقرار سيستم مشروطه از خود نشان نداد. در لويه جرگه پغمان، عبدالرحمن لودين از وی خواست که شاه بايد صدراعظمی از ميان مردم تعيين کند تا وی صدراعظم ) از اعمال حکومت در مقابل شورا مسئول باشد. شاه در جواب لودين گفت که نمی خواهد صدراعظم بين شخص شاه و مردم حايل گردد. درست است که جواب شاه امان الله خلاف اساسات مشروطه است، اما بالاخره هيچ نظامی در تاريخ بشر، راه صد ساله را يکشبه نپيموده. ليکن محمد نادر خان همین مشروطه خواه بزرگ را مقابل چشم خود در ارگ زیر قنداق تفنگ به شهادت رساند.
سوال: قانون اساسی در افغانستان چه وقت بوجود امد؟
جواب: در کشور ما قانون اساسی مرتبه اول توسط غازی امان الله خان بوجود آمد. شاه ضمن سفری که در اروپا داشت، قانون اساسی جمهوريت وايمر را با خود به افغانستان آورد تا در تهيه ُ قانون اساسی، از آن کمک بگيرد.
سوال: چرا اصلاحات امان الله خان زیاد دوام نکرد؟
جواب: امان الله خان قدرت انگليس را که در هند مستقر بود و تاُثير نيرو های عقب مانده و مرتجع را در اذهان مردم ناديده گرفت و راه اصلاحات را با تندروی پيش رفت. انگليسها از اعمال امان الله خان سخت برآشفته بودند و نمی خواستند افغانستان را، مثلا ً به نفع روسيه از دست بدهند. لذا به روی يک دسيسه ُ از قبل سناريو شده امير حبيب الله کهدامنی را قربانی کرده و کانديد وفادار خود، محمد نادر خان را مانند شاه شجاع بر اريکه قدرت نشاندند.
سوال: نادرشاه چگونه و به کمک کی ها بقدرت رسید؟
جواب: نادر شاه، برادرانش و محمد گل مهمند را انگليس به قدرت رساند.
سوال: در زمان نادرشاه قانون اساسی بود؟
جواب: نادرشاه نيز قانون اساسی داشت و روز تأسیس شورای ملی را رخصتی عمومی اعلان کرد. شورای ملی، مجلس اعیان و بلدیه ملی نيز وجود داشت اما بر تاق بلند گذاشته شده بود و دو لب شخص محمد نادرشاه قانون بود.
سوال: آهنگ صاحب، اعضای شورای ملی ویا بلدیه در زمان نادرشاه چگونه تعیين می شدند؟
جواب: اعضای شورای ملی تحت نظر شخص شاه و به مسئولیت نایب الحکومه و حاکمان تعيين می شدند. این وکلا تضمین شده بودند و کوچکترین عملی بدون نظر حکومت انجام داده نمی توانستند.
سوال: چرا؟
جواب: قانون، دو لب شاه بود. خصلت سيستم های که اوپوزيسيون را قبول ندارند، ديکتاتوريست. اين نوع قدرت های سياسی، جهت حفظ موقعيت خود، از هيچ گونه خشونت و اعمال ضدانسانی دريغ نمی کنند. اينکه اين قدرت در دست يک فرد باشد يا يک حزب، فرقی نمی کند. ما هردو نمونه را در کشور خود تلخ تجربه کرده ايم. نمونه ُ حکومتهای تک فردی را در دوره های نادر خان، هاشم خان و محمد داوود خان ديديم و نمونه ُ حکومتهای يک حزبی را در دوره های حزب دموکراتيک خلق و احزاب گويا اسلامی مشاهده کرديم. تجربه ُ تاريخ نشان می دهد که هردو نوع آن جز تباهی و عملکرد های وحشيانه ُ ديکتاتوری چيز ديگری به ارمغان نداشتند. تا زمانيکه قانون حاکم نباشد، هر سيستمی خود سرانه عمل می کند، زيرا مرجعی وجود ندارد تا از حقوق فرد و کرامت انسان دفاع کند. قانون دموکراسی بر هرنوع تبعيض و خشونت خط بطلان می کشد. در همينجا بايد ياد آور شوم که جوانان ما بجای اينکه نادانسته در زد و بند های قومی افتاده اند، اولا ً بايد تاريخ خود را بصورت دقيق مطالعه کنند و ثانيا ً از مسايل جامعه شناسی و علم سياست آگاهی حاصل نمايند تا بتوانند عمق فاجعه ُ را که قوم گرايی باعث می گردد، درک کرده، بعدا ً با ديد انتقادی و برخورد علمی، تاريخ واقعی ما را بنويسند تا خود و اولاد خود را از بند اينهمه افسانه و دروغ و قهرمان های دروغی برهانند. در غير آن اگر سطح سواد تاريخی، سياسی و اجتماعی ِ ما همين طور ادامه بيابد، يقين دارم که از دست اين کم سوادی و احساسات کاذب، وطن تجزيه خواهد گرديد.
سوال: نادر خان با مشروطه خواهان چگونه رفتار کرد و چه تغیيراتی بعد از کشته شدنش در سياست سلطنت به وجود آمد؟
جواب: محمد نادر خان تا آنجا که دستش رسيد، مشروطه خواهان و امانيستها را وحشيانه به قتل رسانيد و تعدادی را نيز بدون محاکمه زندانی نمود تا اينکه خودش هم توسط عبدالخالق در روز روشن به قتل رسيد. پسرش، محمد ظاهر شاه به جای او بر تخت سلطنت نشست. اما او بسیار جوان بود، لذا همه کار ها را شخص محمد هاشم خان، برادر نادر شاه اجرا میکرد ولی یک مدیر را هم بدون نظر سفیر انگلیس مقرر نمی توانست.
بنا ً دوره صدارت او نيز مانند دوران سلطنت نادر خان، دوره ُ شکنجه، قتل و انداختن اختلافات قومی بین مردمان با هم برادر کشور بود. محمد هاشم خان نسبت قتل برادرش محمد عزیز خان، پدر محمد داود خان ونعیم خان، در آلمان، کینه و دشمنی زیاد بمقابل طبقه جوان وطن بخصوص مردم کابل داشت. قصه فیل مرغ های او کینه و عملکرد او را در مقابل مردم نشان میدهد. دو برادرزاده خود، داوود خان و نعيم خان را نيز، برضد ظاهر شاه و روشنفکران تربیت کرد.
تا ختم جنگ جهانی دوم ظلمیکه توسط محمد نادر خان، هاشم خان و انديشه ُ قوم گرايی که بيشتر از جانب محمد نعيم خان طرح ريزی و عملی می گرديد بالای مردم صورت گرفت، برای همه اتباع با وجدان اين مرز و بوم روشن است.
اما پس از عزل محمد هاشم خان و تقرر شاه محمود خان بحیث صدر اعظم، نشر اعلامیه ُ خقوق بشر و اعلاميه ُ ملل متحد، فضای سياسی بازتر و امکانات فعاليت های سياسی مهيا گرديد. صدا های مشروطه خواهی از جانب داکتر محمودی و عده ای ديگر از روشنفکران بلند شد. شاه محمود خان صدراعظم، سران قوم هزاره، تاجک، ازبیک و قزلباش را خواسته و از ظلم و ستمیکه توسط سردار محمد نعيم خان  و محمد گل مهمند بر آنها رفته بود عفو خواسته و گفت که  دشمن شما محمد گل خان بود و او را برطرف کردم.
سوال: استاد آهنگ، شما از شاه محمود خان نام بردید؛ آیا شاه محمودخان انتخابات را در دوره ُحکومت خود وضع کرد؟ و مناسباتش با طبقه روشنفکر جامعه چگونه بود؟
جواب: شاه محمود خان به تقاضای روشنفکران لبیک گفت و با ساختن قانون بلدیه، انتخابات بلدیه را مطابق قانون عملی نمود و هيچ گونه مداخله ای در انتخابات نکرد.
بعد از انتخابات بلدیه، انتخابات شورای ملی نيز مطابق قانون عملی گردید و منصفانه بايد گفت که از جانب حکومت کوچکترين مداخله ای صورت نگرفت. مردم در هردو انتخابات، توانستند آزادانه به نفع شخصيتهای مطلوب خويش رای بدهند.
بنابرآن برای اولین بار بود که بر طبق اعلامیه حقوق بشر و خواسته ُ روشنفکران، شاه محمود خان قانون را محترم شناخت و گام اميدوارکننده بسوی دموکراسی برداشت.
شخصيتهای مطلوب، نيک نام و با دانش از جانب مردم انتخاب گردیدند. مانند میر غلام محمد غبار، داکتر محمودی، عبدالحی حبیبی، دهقان بدخشی  وغیره که تعداد شان به بیش از بیست نفر می رسيد و همه مشروطه خواه بودند.
در پنج سال اول صدارت شاه محمود خان، مردم افغانستان بدون تبعیض و امتیاز، برادرانه زندگی کردند. در همين دوره، جمعیت هایی بنام ویش زلمیان، ندا ی خلق و وطن بوجود آمد. جراید ملی انگار، ندا ی خلق و وطن هم نشر و بخش می گردید. اتحادیه محصلین آزادانه فعالیت میکرد. بنابرآن کشور به سوی يک نظام دموکراسی در حرکت بود.
سوال: کی يا کيها در آن زمان مانع پیشرفت دموکراسی گرديدند؟
جواب: وقتیکه انتخابات تطبیق شد، سردار محمد داود خان و محمد نعیم خان که سفرای افغانستان در انگستان و فرانسه بودند، وظایف شانرا رها کرده و به وطن برگشتند.
آنها خود را مستحق صدارت میدانستند و افغانستان را ملک شخصی خود فکر می کردند. پس برآن شدند که اگر دیر تر حرکت کنند، مردم به حقوق خویش آشنا گرديده و دیگر چانس آنها از بین خواهد رفت. بنابرآن در کابینه ُ شاه محمود خان داخل شدند و آهسته آهسته او را در حاشيه قرار دادند.
سوال: آقای آهنگ، به نظر شما، چه وقت، برای بار اول، دموکراسی در افغانستان تطبيق گرديد؟
جواب: پنج سال اول دوره صدارت شاه محمود خان را می توان دوره ُ دموکراسی خواند، اما محمد داوود ومحمد نعیم که دست پرورده ی هاشم خان بودند، دوباره به زبانها قفل انداختند  و زندانها را از مشروطه خواهان مملو گردانیدند.
سوال: استاد آهنگ، چگونه می توانيم در افغانستان، انتخابات واقعی بر اساس قانون داشته باشيم؟
جواب: ما در افغانستان مشکلات زيادی داريم که تا آنها برطرف نگردند، محال خواهد بود تا از انتخابت واقعی صحبت کنيم.
اول: تا امروز ما احصاییه دقيق از ساکنين کشور خود بدست نداریم، چرا که حاکمان کشور بخاطریکه قوم خود را اکثریت نشان بدهند، نخواستند که سرشماری واقعی صورت بگیرد. بطور مثال کوچی ها در تابستان به افغانستان می آیند و در خزان واپس به پاکستان میروند. یعنی چهار ماه در افغانستان و هشت ماه در پاکستان بسر می برند. نفوس شماری ِ جعلی ِ که دولت وقت ِ افغانستان انجام داد، يکبار رفت و يکبار نيز آمد کوچی ها را احصایه گرفتند. تعداد خيمه ها را یکصد هزار قلمداد کردند و مدعی شدند که در هر خیمه یک فامیل پنج نفری زندگی می کند. بدين طريق نفوس کوچی ها را پنجصد هزار نشان دادند که مبالغه آميز بود. حفیظ الله امین به اين هم قناعت نکرد و تعداد آنها را به خواست خود، سه ملیون نوشت.
دوم: مردم جنوبی و حاشیه ُ سرحد قطعا ً تذکره ندارند، پس چگونه می تواند احصاییه ُ دقيق بدست آید؟
تا زمانيکه برای تمام اتباع کشور تذکره داده نشود، امکان ندارد که ما بتوانيم احصاييه ُ دقيق داشته باشيم. لذا انتخابات هم نمی تواند به شکل واقعی صورت بگيرد.
سوال: استاد محترم، شما فرمودید که حفیظ الله امين نفوس کوچی ها را با قلم خود به سه مليون رساند، يعنی دو و نيم ميليون، خودسرانه به تعداد قبلی افزودچرا قبل از آن ارقام معين از کوچی ها بدست نیست؟
جواب: دولت ها، مخصوصا ً شاهان درانی نمی خواستند که احصاییه ُ دقيق از مردمان جنوبی و حاشیه ُ سرحد گرفته شود، زيرا نتيجه ُ يک احصاييه ُ دقيق، به نقص شان می انجاميد و حقيقت ِ ادعای اکثريت و اقليت برملا می گرديد.
سوال: به نظر جناب شما چگونه باید نفوس شماری دقيق صورت بگيرد؟
جواب: نفوس شماری بايد تحت نظر ملل متحد صورت بگيرد؛ نماینده های اقوام بايد در اين نظارت حضور داشته باشند؛ در مورد کوچی ها هم که هشت ماه در پاکستان بوده و دارايی و جایداد شان نيز در همانجاست، تصميم جدی و عادلانه اتخاذ گردد؛ برای تمام اتباع کشور تذکره داده شود تا قانون مراعات گردد و نه قوم گرايی.
سوال: استاد اهنگ،  لطفا ً راجع به انتخابات قبلی معلومات دهید.
جواب: مشکل است، زيرا انتخابات در افغانستان صورت گرفته و بنده در کانادا بسر میبرم. لذا بصورت واقعی معلومات ندارم که انتخابات چگونه و بروی کدام قانون عملی گردیده است. اما قسمی که قبلا ً ذکر کردم، انتخابات دو مرتبه بدون مداخله ُ حکومت صورت گرفت؛ مرتبه اول  بعد از تقرر شاه محمود خان بحیث صدراعظم، و مرتبه دوم بعد از توشيح قانون اساسی جدید در سال 1343 که  به نام انتخابات دوره دوازدهم شورای ملی شهرت دارد. سلطنت در اين انتخابات مداخله نکرد. اما مرحوم سيد قاسم رشتيا که در آن زمان وزير مطبوعات و وزير ماليه بود، فرمانی را از جانب حکومت صادر کرد که مامورين و مستخدمين وزارت خانه ها بايد از حوزه های انتخاباتی ِ محل کار خود رأی بدهند؛ چون اکثريت وزارت خانه ها در ناحيه ُ اول قرار داشتند، مبارز نستوه و محبوب القلوب مردم شهر کابل مير غلام محمد غبار که از ناحيه ُ اول کانديد شده بود، نتوانست در مقابل خانم رقیه ابوبکر، خواهر سيد قاسم رشتيا، موفق گردد و انتخابات را باخت. مسخره نيست؟ تو خود حديث مکمل بخوان از اين مجمل.
در دوران نادر خان و هاشم خان تذکر دادم که وکلا از جانب نایب الحکومه تضمین شده فرستاده میشد ند و انتخاباتی صورت نمی گرفت. مردمان سمت جنوبی و یک عده بنام وکلای کوچی ها که نه تذکره داشتند و نه به دولت مالیه میدادند و نه عسکر، براساس تبعيضات قومی، که از جانب هاشم خان و محمد گل مهمند دامن زده می شد، تعداد نفوس آنها (چوته انداز ) سه چهار چند بيشتر درج می گرديد، تا نفوس پشتونها را بيشتر نشان داده باشند.
بنابرآن باید دولت برای مردم جنوبی و حاشیه ُ سرحد تذ کره بدهد و آنها هم مانند دیگر اقوام افغانستان مسولیت خود را ادا کنند؛ در انتخابات بروی تذکره دست داشته حصه بگیرند و هرکه تذکره نداشته باشد، از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم گردد.
امان معاشر، خبر نگار ازاد


0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home