Wednesday 13 November 2013

 
 شعر از خانم استاد غتی پارینه
ای غم 
ای غم! ای اندوه!
ای به روی قلب همچون شیشه ام افتاده چنان کوه
ای غم! ای افسون!
ای سرشک ای خون!
ایکه عمرم باتوآغوشته است
درسرآغازکتاب سرنوشتم نام تاریک توبنوشته است
خواستم ترکت کنم  اما
حسرتا افسوس!
چون برایت زاده بودندم
هرطرف بگریختم دیدم که خودرابازدرکام توافگندم
پیکرهستی من را سایه ای غم
پیکربی سایه ایا هم به گیتی هست؟