Monday 19 November 2012

سوال و جواب با خانم صالحه وهاب واصل

 
همینکه زن بعد از خداوند خالق بشر است؛ خون زن سبب نشو و نمای بشر در رحم است؛ آغوش زن پناه گاه بشر است؛ شیر زن وسیلهء زنده گی و زنده ماندن بشر است؛عاطفهء زن دلیل خوشبختی و خشم زن سبب بربادی بشر است
سوال و جواب با خانم صالحه وهاب واصل شاعر مستعد
و نقاش کم نظیر
 
محترمه صالحه وهاب واصل عزیز !
میشود عرض سلامم را بپذیرید و از حرمتم برشخصیت شما دلشاد باشید.
به پیشگاه شما احترام گذاشته صحت و سلامتی برایتان ارزو می نمایم
نسبت تقاضای مکرر عزیزان  خواستم گفتمانی را با شما تنظیم کنم تا علاوه بر  شناسایی
شخصیت شما که کمتر به آن ضرورت می‌رود ؛ وسیلهء باشد برای به اشتراک گذاری اندوخته          های ادبی و هنری شما پیرامون فعالیت‌های تان در عرصه شعر وادب و هنرنقاشی؛ وهم   علاقه‌مندان کارهای هنری و ادبی تان بتوانند ازین گفتار ارزشمند شما بهرهء حاصل نمایند
که مطمینم مرور این گفت و شنود برای خواننده گان محترم خالی  از دلچسپی نیست

 اسوال:ز دیدگاه شما شعر چگونه تعریف میشود ؟
خانم صالحه وهاب:نخست  عرض سلام و حرمت نموده از شما ابراز سپاس و امتنان میکنم  در ارتباط با لطف دعوت و انتخاب بنده که برای این  گفتمان زیبا و جالب مرا دعوت نموده اید.  ثانیا تمنا میکنم عزیزانی که علاقمند به خوانش این گفت وشنود  بوده و برای مطالعه آن وقت میگذارند ؛  پاسخ های ارایه شده برای شان خالی ازدلچسپی نبوده سبب دلگیری   شان نگردد  و اینک به پاسخ سوالات تان میپردازم
جواب:برای شعر تعریف های مختلفه و زیادی وجود دارد مثلا
"شعر سخنی است اندیشیده، مرتب، معنوی، موزون، متکرر، که به چهار عنصر اساسی اندیشه، وزن، قافیه و زبان) تأکید میکند.
دیگری گفته: "شعر کلامیست مخیل، مرتکب از اوزان متفق ؛ متکرر و متساوی با حروف متشابه در ختم بیت.
"همچنان گفته اند : شعر حادثه ای است که در زبان روی می دهد ویا شعر گره خوردگی عاطفه و تخیل است که در زبان آهنگین شکل گرفته باشد.همچنان عقیده بر این است که: شعر کلامیست تخیلی موزون و  مقفی تعریف بسیار کلاسیک که شاخصه های روشن وزن و قافیه و تخیل را در شعر تأکید میکند. و یا اینکه :  شعر عرق ریزی روحی انسان است که روی حالت روانی و ذهنی و حالت معنوی شعر تأکید میکند. خلاصه هر کسی برای شعر نظر به دید و احساس خود  تعریفی دارد که البته بسیار طولانی خواهد شد اگر  با جزيیات بخواهیم همه را شرح دهیم.
 اما شعر از نظر من زبان احساس درونی ومعنوی شاعر است که به اساس الهاماتیکه از حالات و حوادث بیرونی واز نا آگاه شاعر در ذهنش هست شده تصاویر نا شناخته را در ادراک شاعر میشناساند و با کمک کلمات به شکل فشرده ترین ساخت کلام  مملو از تخیلات و استعارات؛ موزون و مقفی؛ سکوت اندیشه های درونی و معنوی شاعر را گویا ساخته و پیام شاعر  را انعکاس میدهد..
سوال:نقش زبان را در شعر چگونه ارزیابی میکنید؟
زبان نقش بسا عمدهء را در شعر بازی میکندزیرا زبان یکی از عاملین بسیار مهم در فعالیت های ذهنی ما انسان هاست. شعر یک اندیشهء احساسی و معنویست و زبان   شکل دهندهء هستی شعر . شعر در ذهن زاییده میشود با کلام شکل میگیرد و با زبان خلق میشود. اگر چه زبان احساس معنوی و درونی شاعر را  در محدودهء لفظی خودفشرده در بیان وسعت عمق آن ناقص تلقی میشود زیرا آموخته های زبان از اندوخته های عقلانی و خرد جهان بیرونی ساخته و بافته شده است و دست ان در تصویر دادن عمق اندیشه های ذهنی سرایندهء شعر حتی از حد معمول هم کوتاه تر است اما چون زبان و اندیشه مکمل همدیگرند. یعنی بدون زبان اندیشه و بدون اندیشه زبان مفهومی ندارد. روی این ملحوظ زبان را پایه اساسی و بیرون نمای اندیشه و احساس معنوی شاعر دانسته ممد عینی و حتمی در خلقت شعر حساب میکنم بدون شک که زبان شعر از زبان معمول  نظم و نثر در افتراق قرار دارد زبان نثر مقید به وزن و قافیه نیست اما زبان شعر است و مهمتر از همه اینکه زبان شعر نباید زبان ترکیب کلمات باشد زیرا به همان اندازه که تخیلات و استعاره و اغراق و تشبیهات در قالب واژه ها به تصویر شعر در چشم خواننده زیبایی میبخشد به همان اندازه بردن لذت از معنای شعر مبرم و حتمی شمرده میشود و این پر افشانی واژه ها نشان دهندهء وسعت و عمق اندیشوی شاعر در قالب کلمات باید باشد. 
سوال:جایگاه اسطوره؛ حماسه و تغزل را در شعر بصورت مختصر بیان کنید.
اسطوره در معنی به مفهوم افسانه ؛ قصه و سخن پریشان است اما امروز معنی و مفهوم آن فرق میکند . امروز اسطوره را آیینهء روح بشر میدانند و تجلی حقایق انسانی که در طول زمان جریان دارد و نسل به نسل انتقال می یابد. باز آفرینی گذشته ها در یک جامعه به اساس استفاده از اسطوره های تاریخی و یا افسانوی  توسط شاعران و قلم بدستان صورت میگیرد. اسطوره ها  در اصل  یک جز ء  از افکار و تخیلات انسانهاست و در هر کشور به گونه ء دیگر است  که فرهنگ و ادب آن کشور از ان فوق العاده متاثر است.
 بر شاعران و قلم بدستان است که اسطوره ها را دقیق و با تحلیل و بررسی عمیق از تجارب اجتماعی؛ نه فردی در آثار شان بکار ببرند زیرا در صورت کوچکترین بینش اشتباه و غلط میتواند  تمام اقشار یک ملت را آسیب برساند  در غیر آن  استفاده از پایه های اسطوره در شعر تصویریست در آیینهء ادبیات که برای بیان واقعیت های پیرامونی با امور فرا طبیعی به شکل یک پدپدهء صلح بین طبعیت و روح انسان توسط خود انسانها خلق
شده و برای روشنگری  بکار میرود 
ای یوسف آخر سوی این یعقوب نابینا بیا
ای عیسی پنهان شده بر طارم مینا بیا
از هجر روزم قیر شد دل چون کمان بد تیر شد
یعقوب مسکین پیر شد ای یوسف برنا بیا
ای موسی عمران که در سینه چه سیناهاستت
گاوی خدایی می‌کند از سینه سینا بیا
رخ زعفران رنگ آمدم خم داده چون چنگ آمدم
در گور تن تنگ آمدم ای جان باپهنا بیا
 
حماسه  به مفهوم شجاعت و دلیری و قهرمانیست که در شعر و ادب یک کشور جایگاه بسا بلندی میتواند داشته باشد این اشعار زادهء عواطف و اندیشه ها و تخیلات خود شاعر نبوده بلکه آرزو ها و آرمان ها؛ عقاید ؛ نتایج افکار و علایق یک ملت را انعکاس میدهد مثل یاد از جنگ ها ؛ پهلوانی ها؛  قهرمانی ها ّ انقلابات؛آثار تمدن و مظاهر روح و فکر ملت در یک کشور. حماسه همچنان جریان حوادثییست که با منطق و تجربه ی علمی سازگاری ندارد. هر حماسه ای، رویدادی است بیرون از نظام عادی و غیر طبیعی که تنها در همان عصر توجیه پذیر میباشد و شاعرآنرا تصویر می کند. طبعا که نقش آن در  فرهنگ و ادب هر کشور بسیار مهم و ارزنده میباشد .زیرا حماسه عرف و شناسایی تاریخ
هر مملکت است .
وطن عشق تو افتخارم    وطن در رهت جان نثارم
وطن خاک پاکت بهشتم   وطن گلخنت لاله زارم
تغزل یعنی ابیاتی که  بیانگر حالات عشق؛ وصف طبعیت و توصیف معشوق میباشد کمتر از ۵ و بالاتر از ۱۵ بیت وصفی نیست  که در شروع شعر مدحی یا قصیده قرار میگیرد.به نظر من تغزل در گذشته ها عمومیت داشت و هر شاعر خواه ناخواه در سرودن اشعار مدحی شان در وصف سلاطین و بزرگان و یا معشوق از ان استفاده میکردند اما امروز در اشعار عصر حاضر نقش چندانی در را در ترکیب شعر بازی نکرده حضور آن هم در ادبیات امروزی کمرنگ و کمرنگ تر میشود زیرا اگر شاعری معاصری عمدا هم خواسته باشد قصیدهء بسراید تغزل را به آن ثقلتش مورد استفاده قرار نخواهد داد.یعنی     من نقش تغزل را در شعر امروز کمرنگتر از گذشته ها دیده وضرورت عینی نمی دانم.
هاء الحق و الدین طاب مثواه
امام سنت و شیخ جماعت
چو می‌رفت از جهان این بیت می‌خواند
بر اهل فضل و ارباب براعت
به طاعت قرب ایزد می‌توان یافت
قدم در نه گرت هست استطاعت
بدین دستور تاریخ وفاتش
برون آر از حروف قرب طاعت
حافظ شیرازی
سوال:ایا شما تا اکنون شعر هیروتیک سروده اید؟
هیروتیک  از نظر من در معنی کلمهء بسیار ثقیل  و بی پرده تر است نسبت به  کلمهء عریان؛ من شعر هیروتیک نگفته ام و شاید هیچگاهی به آن رو نیاورم  اما اشعار عریان  و ازاد دارم که زیاد تر آنها به سبک نیمایی یا سپید سرو ده شده که نمونه های انرا برای تان در اخیر گفت و گوی ما درج صفحه خواهم ساخت.
شام رنگین
بیــا کامشب ترا از هر چه زیبــاست بیشتـر خواهــم
کنــــارم بـاش کامشب نیمه عــریـانت به بر خواهــم
بیـــــا کــــز دامن شب گــوهــر استـــاره بر چینــــم
بپاشــــــم روی بستر بــازوانت زیـــر سر خواهــم
لبانت جام ســــاز و هـــر نگــاهت را حصــــار تن
که من آب حیات از آن لبـــان پــر شـــرر خواهــم
بیــــاور شـــام رنگینی ز عشرت هــــا بــرای من
که از حسرت به جای ماه رویت را قمـــر خواهــم
ز عشـقت رقص رقصان مست از آهنگ بیتــــابی
بدورت خویش را از خود بیرون و بی خبر خواهم
به پیـش پـــات از گل مژه هــــایم گل بیافشــــانــم
تنـــم را غرق مـوج بوسه ات پا تا به سر خواهــم
ببر بیــرونم از پشت حـــریـــر پــرده های شـــرم
که امشب بی حیـــایی را سر شب تا سحـر خواهم
بـریــز از شبــنم گرم لبت بر روی جسـمم کیـــــن
بــلور آتشـــین را از نمش کافـــور تــــر خواهــم
بیا وز بــاغ احساسم گل عیش و طرب بـــر چین
که از گــــرمایی دستت هر بن تن را اثر خواهــم
دلم زیـــر و زبـر شد بیرون آمد از برم «واهب»
ولی در وصل تو بیشش ازین زیر و زبر خواه
29-08-2010
سوال :سیر و سلوک عارفانه را به تجربه نشسته اید؟
بلی؛ اکثر اشعار من أخص  غزلیاتم به سبک هندی با ابیات کلاسیک سروده شده که سیر و سلوک  عارفانه در آنها به وضاحت مشاهده میگردد. اگر چه در شعر معاصر کشور ما امروز  عرفان نقش چندانی ندارد و اگر هم دارد بسیار کمرنگ است  که موجودیت آن در اکثر  اشعار شعرای گرامی ما حس نمی گردد؛ شایدهم  به دلیل این شاخصه که دنیای امروز زیاده تر صنعتی و فردی شده در حالیکه عرفان  جنبهء عام انسانی و نوعی دارد و مربوط به فرد نیست ازین رو شناخت عرفان هم در جامعه ما در عصر حاضر حجم جندان سنگینی نداردزیرا معنی عرفان یعنی (شناخت خداوند<ج> به چشم دل و روان انسان است؛یعنی در عرفان، هدف اصلی، شناخت انسان و به اساس آن معرفت با مقام ربوبيت است) که پیاده ساختن  و شناختاندن این اندیشه  در حال حاضر در جامعهء ما ساده نبوده زمان بیشتر از کافی ضرورت دارد. شعر عرفانی با مکان  و زمان کاری ندارد و الهام معنویست که به شاعر دست میدهد و زبان وسیلهء میگردد برای بیان کلام دل. الحمد لله اشعار عرفانی بنده فعلا جایگاه خوبی را در قلوب هواخواهانش پیدا کرده و مورد قبول  اکثریت خواننده گان و علاقه مندان آن قرار گرفته است نمونهء شعر
شوق میلرزد ز بیتابی تمنا میشکند
میروم را هی که پای غفلت آنجا میشکند
                                                            مجمر پا گشته از جوش قدم پر آبله                               
منگرم کز شور هردم باده در پا میشکند
صد هزاران مــژه ی بالا برای دیدنش
از خم آئینه اش در دیده ی ما میشکند
حسرت لعل لبش آتش زن سیلاب شد
قطره چون گوهـر شود طغیان دریا میشکند
واهب
سوال: نقش اشراق و شهود را در ادبیات معاصر چگونه میدانید؟
اشراق تابندهء نور معنا میدهد هدف تزکیهء قلب و تصفیهء باطن است که با تابیدن نور معرفت قلب انسان  از غیر خدا پاک شده روشن میگردد و این حالتیست که انسان با آگاهی که دارد در وضعیتی قرار میگیرد که مفاهیم هستی موجود راکه هیچ نوع اطلاع و آگاهی قبلی از آن در ذهنش نیست دریافت میکند.
بشنو این نی چون شکایت می‌کند
از جداییها حکایت می‌کند
کز نیستان تا مرا ببریده‌اند
در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
مولانا
همانگونه که در بالا در بخش نقش عرفان در ادبیات معاصر یاد آور شدم  که عرفان شناخت و رسیدن به خدا از طریق شناخت خود انسان است ؛ اشراق و شهود همچنان همگام با عرفان پایه های اساسی رسیدن به عشق حقیقی یا فنایی میباشند.اشراقی طالب معرفت است و عارف به دنبال عشق حقیقی و شهود یعنی الهامات و درک معنوی و هدایت درونی  که نیاز به استدلال ندارد وکوتاه ترین راهی برای رسیدن به مقصد محسوب میگردد یعنی نیروی بالا تر از عقل که در آن قدرتی انتهای حقانی موجود بوده و مانند اشراق سبب تصاویر عینی در ذهن شاعر میگردد که دیگران از دیدن آن محروم اند .
دریای خیالیم و نمی نیست در اینجا
جز وهم وجود و عدمی نیست در اینجا
رمز دو جهان از ورق آینه خواندیم
جزگرد تحیر رقمی نیست در اینجا
عالم همه میناگر بیداد شکست است
این طرفه‌که‌سنگ ستمی نیست در اینجا
تا سنبل این باغ به همواری رنگ است
جزکج نظری پیچ وخمی نیست دراینجا
بیدل
این حالات زمانی در شعر شاعر اثر میگذارد که نه تنها جنبهء نظری داشته باشد بل در اعمال شاعر هم دخیل باشد. من خود نقش انراوسیلهء روشن برای تزکیه قلب و تنویر اذهان جامعه در شعر بسیار حتمی و مهم میدانم به شرط آنکه نخست سویهء علمی در جامعه عملی باشد و ثانیا موانع فرهنگی و اجتماعی و مذهبی رکودت های را برای تکثیر این اندیشه ایجاد نکنند .
‫سوال:تصویر زیبای تان که در زیر برقع خانم زیبا دیده میشود. زیاد دوست دارم در رابطه آن معلومات دهید.  
تابلوی که شما طالب معلومات در بارهء ان شده اید «مروارید گمشده» نام دارد که خودم نقاشی کرده کوشیده ام ارزش زن و عظمت موجودیت زن را درقالب یک تصویر شرح دهم.
درین تابلو شما چادری را در قالب یک صدف مشاهده میکنید که زن در میان آن چون گهرو  مروارید میدرخشد  این درخشش زیبایی بیرونی زن نی بلکه نهایت پاکی و عظمت قدرت درونی زن را تصویر میدهد. همینکه زن بعد از خداوند خالق بشر است؛ خون زن سبب نشو و نمای بشر در رحم است؛ آغوش زن پناه گاه بشر است؛ شیر زن وسیلهء زنده گی و زنده ماندن بشر است؛عاطفهء زن دلیل خوشبختی و خشم زن سبب بربادی بشر است......این هم قدرت نامر ء ی است که در وجود زن نهفته است و در چشم دیده نمی شود اما از نور ان روز تا روز جهانیان اعم از زن و مرد بهره مند میگردند . اما هدف از ترسیم چادری و آب و زمین و آتش در عقب این صدف اینست که هر قدر دست ستم زن را بیازادرد به اب غرقش سازد ؛ زنده به گورش کند و یا به آتشش بکشد و یا در زیر برقع و یا چادری بپوشاندش این عظمت و توانایی را که الله تعالی به او ارزانی نموده است از او گرفته نمی توانند. این خلقت به امر   پروردگارش خالق بدنبا می اید و خلیق این جهان را ترک گفته با خالقش میپیوندد.
در اخیر برای مساعد ساختن این موقع به من از شما سپاس گذاری نموده موفقیت های مزید تانرا
   در عرصۀ ی فرهنگ و ادب کشور تمنا نموده مرخص میشوم.
امان معاشر ؛ خبرنگار ازاد


Friday 16 November 2012

با با رحیم مشرب غزلسرای معروف و محبوب اوزبیک

 
بابا رحیم مشرب
بابا رحیم مشرب شاعر ؛ عالم ، صوفی ، فیلیسوف در سال 1653 در ولایت نمنگان تولد یافته و در سال 1711 به اساس دسایس ملا های متعصب وکور دل با  حکم محمود خان در ولایت بلخ به دار آیخته  شده و در پهلوی قبر جوانمرد قصاب دفن گردیده و سپس جسد مبارک آن به شهر اشکمش ولایت تخار انتقال یافته که اکنون زیارت گاه خاص عام  است.
 شب نشینی های مشرب خوانی با اجرای دنبوره در مهمانخانه ها  بشکل  دسته جمعی که در افغانستان آنرا جهر میگویند  شب های زمستان در بار خلیفه های طریقه ی قادریه را روز میکند. بابا رحیم مشرب غزلسرای معروف و محبوب فارسی  و اوزبیکی است و علاقمندان زیاد بین مردمان آسیای میانه و افغانستان دارد.در مناطقی که مشرب خوانی مروج است معلم های خانگی ،مساجد و مدارس، دیوان مشرب را بعد از اتمام پنج سوره و قرآن  به حیث کتاب درسی می خوانند و سواد را از آن می آموزند. و بیشتر غزلیات و اشعار آن  در سینه ها  از نسل به نسلی در قالب حافظه قرار میگرفته است.
در مناطق اوزبیک نشین  آسیای میانه بخصوص ولایات: نمنگان، اندیجان، فرغانه و قوقان اوزبیکستان، اوش و جلال آباد قرغیزستان ،چمنت و ترکستان قزاقستان و  ولایات: جوزجان ، سرپل، فاریاب،تخار ، قندوزو سمنگان افغانستان به مشرب مقام ولی و صاحب کرامت داده ،آنرا شاه مشرب،بابا مشرب و بعضآ مشرب دیوانه  میگویند و در دعا های خود از خداوند از برکت روح بابا مشرب طلب مدد می نمایند.
شاه مشرب در اشعار خود ملاهای کمدان و شاهان ظالم و حکام بی کاره را به بزبان شعر به سنگ انتقاد کوبیده و عمال زشت  و مردم فریبی  آنها را عیان ساخته ومحبوبیت بین مردمش کمایی میکرده است و هر شعر آن در ذهن و زبان مردم قرار داشته است.
  روشنگری بابه مشرب که ذهنیت های توده ها و مردم را بیداری میداده ، هدف کین ملا های متعصیب و شاهان ستمگر قرار میگرفته است.بنآ آنرا به کفر میگیرند و چون منصوربه می آویزند و در همان جا در پهاوی قبر جهانمرد قصاب در بلخ دفن میکنند. و سپس جنازه شاعر مبارز و عدالت خواه شاه مشرب توسط مریدانش به شهر اشکامش ولایت تخار انتقال یافته دفن شده  است .زیارت گاه بابا مشرب در مزار شریف پهلوی قبر جوانمرد قصاب  ، در شهر اشکمش ولایت تخار و در دها پارک و جاده و موسسات عالی اوزبیکستان  تندیس شاه مشرب گذاشته شده است که ارادتمندان ان با آن دعا و ادای احترام می نمایند.
در سرزمین ما  ترکان فارسی گو مثل مولانا جلال الدین بلخی؛صایب تبریزی،عبدالرحمان جامی ، علیشیر نوایی ،میرزا عبدالقادر بیدل، مقام ارجمند داردند  درسده های اخیر حکومت بزبان ترکی و اوزبیکی توجه کمتر نمودند با ساختن مکاتب غیر ترکی و اوزبیکی در مناطق ترک واوزبیک نشین تقریبآ رسم الخط آنها را از میان بردند  و هرآنجه از اشعار ترکی و اوزبیکی  بجا مانده بود از میان رفته است .
عشق مفرط ترکی و اوزبیکی زبانان به زبان ، ادبیات و فرهنگ خود شان بوده که آنها را دولت های مستبد و شاهان ستمگر از این نعمت خداداد محروم ساخته اند .در سال 1991 انجمن فرهنگی علیشیر نوایی در ولایت بلخ 350 سالکی شاعر و عالم بی بدیل اوزبیکی و فارسی گو علامه بابا رحیم مشرب  را تجلیل نموده و  مجموعه ی  شعری آنرا  بنام « گزیده ای از اشعارمشرب» به زبانهای اوزبیکی و دری به چاپ رساندند.
امان معاشر
 نمونه ی شعر فارسی آن:
 آنانکه  طلـبگـار  خـدائید  خـدائید،
بیرون زشما نیست، شما ئید شما ئید”
مشرب
اناالحـق گـوی ایجـادم، تجـلّـی پـرورعشقم
مدام از خون منصورم میی درساغرعشقم
نه از کفـرم تمـنّایی، نـه از اسلامـم امـیدی
ندانـم کعـبه و بتخــانه ازهـم ، کـافـرعشقم
مشرب
 
مشرب شعرلریدن نمونه:
عاشق
ملک سن یا بشرسن یا حور غلمان سن بیلیب بؤلمس،
بو لطف و بو نزاکت بیرله سیندین ائریلیب بؤلمس.
عجب بی رحم دلبرسن، عجب شوخ ستمگرسن،
چراغ حسن روینگدین کؤنگولنی هم اوزوب بؤلمس.
یوزونگ نینگ آفتابینی کؤروب حیران بؤلوب قالدیم،
فلککه قؤل اوزاتیب، شمس انورنی آلیب بؤلمس.
یوزونگ مثل قیزیل گلدور،کؤنگول جون بلبل شیدا،
بو گلنینگ عشقیدین بلبل چمندین ائریلیب بؤلمس.
کیل، ای مشرب، اگرعاشق بؤلوب سن بؤلمه غیل غافل،
بو غفلت اویقوسیدین،ای یارانلر، اویغانیب بؤلمس.


Saturday 10 November 2012

پیامد های نامیمون استخراج معدن مس عینک از دید گاه جیولوجی

 
نوشتۀ پروفیسور  عبدالصبور  فروزان  سابق  استاد  دانشگاه   کابل
فعلآ  استاد  در  یکی  از کالیج  های  ایالت  نیو جرسی  امریکا
 
پیامد های نامیمون استخراج معدن مس عینک از دید گاه جیولوجی
هموطنان عزیزم آگاه اند که از مدتی بدینسو نیرنگ دیگری در برابر وطن ما در کار است و تلاش شومی در جریان تا منابع طبیعی کشور را تاراج نمایند و درین راستا دستۀ خائین به وطن و صادق به بیگانگان موفقیت هایی کسب کرده اند و عده ای از معادن کشور را به اجنبی ها و وابستگان خویش فروخته اند.جای تعجب است که در مدت کوتاه تر از دو سال حامد کرزی و همدستان او بیش از هژده معدن کشور رابرای بیگانه گان و خویشاوندان و اقارب خود بفروش رسانیده اند.فروش معادن به این سرعت در تاریخ جهان بی نظیر می باشد.معمولآ فروش و یا استخراج معدن تفکر و تعمق و مطالعات وسیع و دقیق را ایجاب می نماید که در کشورهایی که عنان زندگی شان بدست خود ایشان  است این پروسه مطالعات تنها برای یک معدن مدت دو الی پنج سال را در بر میگیرد.در طی این مدت همه جوانب مساله بطور علمی و تخنیکی بررسی عمیق و دقیق گردده،پیآمد های محیطی آن ارزیابی میگردد؛مفاد و مضار آن برای مردم و جامعه سنجیده میشودتا تصمیم معقول به نفع مردم و جامعه اتخاذ گردد.در جریان این مطالعات دو نگرانی عمیق مورد تحقیق و مداقه قرار میگیرد:یکی اینکه به چه نحوی باید استخراج آغاز گردد و دوم اینکه بعد از خلاص شدن مواد معدنی به چی ترتیبی باید معدن بسته گردد.اکثرآ برای قدم دوم تضمین نقدی پولی در بانکهای معتبر پرداخته میشود.قرار اطلاعات حاصله در حین فروش معادن کشورهیچ یک از این نوع مطالعات صورت نگرفته و هیج گونه دلسوزیی درین میان نبوده و به اساس اقرار یکی از خریداران معدن یگانه چیزیکه در اثنای امضای قرار داد مطرح بود،پول بود و پول .اما در شرایط کنونی و موجودیت حکومت فعلی فروش معادن نه تنها توان صنعتی شدن افغانستان را در آینده از بین برده و منفعتی برای مردم ببار نمی آورد ، بلکه باعث مسموم شدن خاکهای زراعتی ،ملوث شدن آبهای جاری و آبهای زیر زمینی ،نابود شدن حیات آبی ،آلوده شدن هوا و محیط زیست ،تولید امراض صعب العلاج و امراض سرطانی و مرگهای بیوقت در مناطق همجوار معدن میگردد.دراینجا خواستم تا مشکلاتی را که استخراج معدن مس عینک برای هموطنان ما ببار میاورد یاد آور شوم تا باشد اد ای حق برای برادران و خواهران لوگری ،کابلی وجلال آبادی ام شده باشد و کوشش خواهم کرد تا از تحلیل های مغلق جیولوجیکی و تخنیکی خود داری گرددتا مطلب ساده ادآ گردد و برای همه قابل قبول افتداهمیت مس امروز در حیات بشر بحدی است که به اساس امار نشر شده تا سال 2020ضرورت هر فرد در روی زمین به پنج پوند در سال تخمین شده است.اندازه مس موجود در جهان به 300 میلیون  تن تخمین گردیده و تولید سالانه مس در جهان 12 میلیون تن بوده که ذخایر موجود مس برای 25 سال دوام خواهد کرد و قیمت هر تن مس در بازار های امروزی جهان بین نه تا ده هزار دالر در نوسان است.معدن مس عینک دومین معدن بزرگ دست ناخورده مس در جهان بوده که ذخیره آن به اساس ارزیابی های جیولوجیکی سال 1980بین 240 الی 280 میلیون تن تخمین گردیده که مقدارمس موجوددر آن بین دو عشاریه سه فیصد و دو عشاریه پنج فیصد میرسد.(اندازه قبول شده صفر عشاریه چهار فیصد است).ارزش پولی این معدن به اساس محاسبات جیولوجیکی و نرخ موجوده مس در بازار های جهانی بین 70 الی 80بیلیون دالر می باشد. چینایی ها این معدن را در بدل 808 میلیون دالر برای 30 سال خریداری نموده که برای استخراج آن سه عشاریه پنج بیلیون دالر سرمایه گذاری کرده اند که 808 میلیون دالر قیمت پرداخته شده به دولت کرزی نیز شامل این عدد می باشد.با ارایۀ این ارقام قضاوت را به هموطنان عزیزم می گذارم که در این معامله چه خیانتی صورت گرفته است.                                                                          
چینایی ها در نظر دارند تا به استخراج این معدن در سال 2014آغاز نمایند.معمولآ استخراج معادن فلزی (مس)بدو طریقه رایج است:یکی استخراج سرباز و دیگری استخراج زیر زمین. استخراج سر باز نسبت به استخراج زیر زمینی خیلی ها آسان ،کم مصرف و سریع می باشد ولی خطرات ناشی از استخراج سرباز  نسبت به استخراج زیر زمینی خیلی سنگین بوده ،ساحات وسیعتر را آلوده ساخته و تعداد کثیر مردم را از نگاه صحی و اقتصادی متضرر می سازدو ضرر آن برای مردم و محیط دو چند استخراج زیر زمینی است.چینایی ها در پلان دارند تا این معدن را به طریقۀ سرباز استخراج نمایند.در این نوع استخراج احجار معدنی به ذرات کوچکتر از صفر عشاریه یک ملی متر تبدیل میگردد که کوچکتر از ذرات گرد و غبار بوده و به آسانی توسط باد ها به مناطق دور تر انتقال داده میشوند.این ذرات   که حاوی ذرات کوچک مس ،مواد رادیو اکتیف و عناصر ثقیله می باشد ازطریق تنفس هوا داخل وجود ساکنین نواحی همجوار معدن گردیده و هم به اسانی توسط آبهای جاری و آب باران به حوزه های آبی بخصوص حوزه آبگیر دریای لوگر ، کابل و سروبی وآرد شده بار انتقالی این دریا ها را افزایش بخشیده که سر انجام در حوزه های ترسباتی این دریا ها مترسب گردیده و رسوبات حاصله از این ذرات قدرت آبگیری این دریا ها را کاهش بخشیده و سبب تولید سیلاب های مدهش در هنگام آبخیزی ها میگردد.بر علاوه این ذرات کوچک ترسباتی در ذخیره گاه های بند برق سروبی،ماهیپرو درونته مترسب گردیده و ترسبات مازاد را در آنجا تشکیل میدهند  که باعث پر شدن ذخیره گاه آبی این بند ها توسط این ذرات کوچک گردیده قدرت آبگیری این بند ها را کاهش داده ،تولید برق در آنها تقلیل می یابد،مشکلات تخنیکی را ایجاد نموده و عمر این بند ها را کوتاه می سازد.                                                                        
این معدن اکثرآاز منرالهای سلفر دار مس از قبیل یورانیت و چلکو پایرایت تشکیل گردیده و هم منرال پایرات که یکی از منرالهای سلفر دار آهن است در آن موجود است که در اثنای استخراج و پروسس مواد معدنی مقدار وسیع سلفر از آن تولید گردیده و این سلفر با آکسیجن هوا تعامل نموده و به حیث مواد فاضله معدنی به هوا رفته و در آنجا با بخارات آب و باران تعامل کرده تیزاب سلفر را می سازدکه تیزاب مذکور توسط آب باران به آبهای زیر زمینی و به دریا های لوگرو کابل راه می یابد.تیزاب سلفر زمانیکه به این دریا ها سرازیر  گردد سبب کشته شدن آنی ماهیان گردیده و باعث از بین رفتن پروژه پرورش ماهی در بند درونته میگردد.برای وضاحت مطلب در اینجا مثالی از کشور خود چین میاورم که در نقض قوانین مصئوونیت معدن کنی از جملۀ رسوا ترین کشور ها در جهان است.                                                                                   
در جولای 2010 کمپنی معدن کنی مس زین شان در اثر اشتباه تخنیکی هزاران گیلن آب حاصله از پروسه معدن کنی که آلوده با تیزآب سلفر بود به دریای تین ریخت.این اشتباه تخنیکی را به کدام مرجعی اطلاع نداده و در صدد چاره آن هم نگردید.بعد از چند روزی مردم محل متوجه میشوند که هزاران هزار ماهی مرده بروی آب آن دریا آمده است.در اثر این حادثه بیش از دو صد هزار تن ماهی تلف گردیدکه مقدار کافی غذا برای هفتاد هزار نفر در یکسال بود.در عین زمان در یک معدن مس واقع در شمالغرب چین پنج تن از گارگران  معدن در مواد فاضلۀ معدنی آلوده با تیزاب سلفر غرق شدندو از موضوع هیچ کس آگاهی نداشت تا اینکه بعد از هفده روز اجساد پوسیده شده آنها بروی تیزابهای فاضلۀ معدنی نمایان گردیدند.تیزاب سلفر از طریق  باران داخل آبهای زیر زمینی گردیده و وارد چاه ها و کاریز ها میگردد و هم در خاک حل گردیده باکتریا های موجود در خاک را از بین برده و حاصل خیزی آنرا نابود می سازد و از طریق آب و غدا داخل وجود انسانها می گرددو به اساس نورمهای بین المللی تیزاب سلفر سرطان زا بوده باعث تولید سرطان جگر،گرده،معده،پانقراس و امعا می گردد و قوه بینش را تضیف کرده و سر انجام به کوری می انجامد.                                                                                                                  
مواد جانبی دیگری که در معدن مس موجود است بنام عناصر ثقیله یاد میشوندکه تعداد آنها به 25 عنصر می رسدو از جمله میتوان از عنصراریسنیک،کوبا لت،جست،سرب،یورانیم،سیماب،آهن،نقره و طلا نام برد که در معدن مس عینک نیز موجود اند.در اثنای استخراج این عناصرمختل گردیده و شرایط منحل شدن آنها در آب های باران سریح تر می گرددو توسط آبهای جاریبه دریا ها و آبهای زیر زمینی منتقل گردیده و مقدار آنها بیش از حد قبول شده تجمع می نمایند.باد ها نیز در انتقال آنها  در مناطق دور دست کمک می نمایند.سر انجام این عناصر از طریق هوا،آب و غذا  داخل بدن انسانها و حیوانات گردیده که به مرور زمان مقدار آن در وجود افزایش یافته  و سبب بوجود آمدن امراض سرطانی و سایر امراض صعب العلاج می گردد.عمدتآ تجمع بیش از حد این عناصر باعث خرابی گرده ها ،شش،قلب،معده ،و امعا گردیده و مرکز عصبی را مورد حمله قرار می دهد سبب تولید مشکلات عصبی در کهن سالان و تضعیف قوه آموزشی در اطفال میشوند.این عناصر بیشتر اطفال را در رحم مادر مورد حمله قرار داده و ایشان را پیش از تولد معیوب ساخته میزان تولدات اطفال معیوب و سقط های جنین و تولد اطفال مرده را در میان مردمانی که در اطراف و نواحی معدن زندگی می نمایند افزایش میبخشد.بهر اندازۀ که مقدار زیاد مواد معدنی استخراج گردد به همان اندازه مقدار این عناصر در خاک ،هوا ،آبهای جاری و آبهای زیر زمینی افزایش می یابدو میزان مرگ و میر از این نگاه بیشتر شده تعداد اطفال معیوب در جامعه اضافه تر گردیده و حادثات سرطانی و امراض صعب العلاج کثرت می یابد.این یکی از خطرات بزرگی است که در نتیجه استخراج معدن مس عینک توسط چینایی ها متوجه صحت هموطنان ما بخصوص در لوگر ،کابل و جلال آباد می باشد.                                                                                                                  
در اثنای استخراج معدن مقدار وسیع احجار گنده شده و بیجا میگردد.بطور نورمال برای بدست آوردن یک تن مس باید صد تن حجر معدنی بیجا گردد.چینایی ها در پلان دارند تا طور اوسط سالانه بین سه الی چهار صد هزار تن مس از معدن مس عینک بدست آورند که برای این منظور سالانه بیش از چهار صد ملیون تن سنگ را از معدن کنده و بیجا می سازند.قرار محاسبات جیولوجیکی در ختم سی سال در حدود دوصد الی سه صد بیلیون تن احجار از این معدن بیجا شده و در اطراف و نواحی آن انباشته خواهد شدکه این مسآله دو مشکل اساسی را برای هموطنان ما ببار می آورد.یکی اینکه بعد از مدت سی سال گودال بزرگ و عمیقی در جای این معدن باقی می ماندکه عمق آن بین یکهزارو پنجصد الی دو هزار متر و وسعت آن در حدود 16 الی 20 کیلو متر مربع خواهد بود.این نوع گودالهادر جیولوجی بنام گودال زهر یاد میشود.این گودال به مرور زمان توسط آبهای جاری مملو گردیده و آبهای زیر زمینی در آن سرازیر میشود.زمانی که ارتفاع آب در این گودال بلند تر از عمق آبهای زیر زمینی گردد،آب این گودال داخل آبهای زیر زمینی شده و سبب مسموم شدن آنها توسط عناصر ثقیلۀ زهری میگردد.چون دیواره های این گودال برهنه می باشد ،فعالیتهای جیولوجیکی در آن به اندازه صد مراتبه سریع تر شده و مقدار بیشتر عناصر ثقیله در آب موجود در گودال منحل گردیده که مقداری از این فلزات زهری با گذشت زمان در آب گودال افزایش یافته و زهریت آنرا به حدی می رساند که نه تنها سبب بوجود آمدن امراض خطرناک در مردمان ماحول معدن گردیده بلکه سبب افزایش میزان مرگ و میر در منطقه گردیده و آبهای زیر زمینی را بصورت متداوم مسموم می سازد.در شرایط کنونی این نوع گودالها معضلۀ بزرگ محیطی و حیاتی در کشور های صنعتی جهان است.مثلآدر ایالت متحده امریکا سالانه بیلیونها دالربه مصرف میرسد  تا این نوع گودالها را تحت کنترول در آورند و جلو گیری از آلوده شدن آبهای زیر زمینی را توسط آنها نمایند.بطور مثال میتوان از گودال زهری برکلی در ایالت مینو زو تای امریکا نام برد که در اثر استخراج معدن مس بوجود آمده است.این گودال عمق 550 متر داشته و فعالیت معدن کنی در آن در سال 1982 توقف یافت و اندازه زهریت این گودال زهری به اندازه ای است که زمانی که پرندگان از بالای آن عبورمی  نمایند آنآ تلف شده و می میرند.این یکی از پروژه های بزرگ مصرفی در امریکا بوده که سالانه بیلیونها دالر در آن غرق میشود و یکی از قیم ترین پروژمصرفی سوپر فند در امریکا است.                                      
مشکل دوم عبارت از انباشت احجاری میباشد که برای استخراج این معدن از زمین کنده شده و مقدار آن به چهار صد میلیون تن در سال میرسد و در طی سی سال قرارداد   کوه بچه ای را به ارتفاع بیش از هشتصد متر تشکیل داده که ساحه بین 20 الی 30 کیلو متر مربع را احتوا خواهد نمود که بنام تفاله های معدنی و یا تیلینگ یاد میشود و خطری جدی برای آلوده شدن آبهای زیر زمینی ، مسموم شدن خاکهای زراعتی ، تولید ترسبات مازاد در دریا ها می باشند و دامنه گسترش امراض تنفسی ، قلبی،خرابی گرده ها ، صدمات دماغی و تولدات ناقص را در مناطق همجوار معدن وسعت می بخشند.آبهای باران عناصر ثقیله را از این احجار توته و پارچه شده به آسانی شستشو نموده به مناطق دور تر انتقال داده که اینها شامل عناصر رادیو اکتیف نیز بوده و زمینۀ بوجود آمدن امراض سرطانی را سرعت می بخشند. برای استخراج این معدن مقدار وسیع آب ضرورت است.آب در همه مراحل چه در اثنای کندن احجار ،چه  دراثنای آسیاب نمودن احجار معدنی،در زمان پروسس آنها و در حین ذوب نمودن احجار معدنی بکار میرود.قرار محاسبات هایدروجیولوجیکی برای  استخراج معدن مس عینک بین 30 تا 40 هزار متر مکعب آب در یک شبانه روز ضرورت است.از انجاییکه اینجانب با طبقات آبدهی حوزه دریای لوگر آشنایی دارم ،مقدار آبی که درین طبقات آبدهی موجود است برای کشت و زراعت خود این منطقه کفایت نمی نمایدبه همین علت است که قسمت زیادی اراضی آن دشتی می باشد و دریای لوگر و دریای کابل هر دو از جمله دریا هایی اند که در تابستان توسط آبهای زیر زمینی تغذیه میشوند و با استفاده ازین آب موجود برای استخراج مس عینک مردم لوگر بکلی به کم آبی شدید دچار میشوند.زمین های زراعتی شان خشک میشوند ،باغستانهایشان صدمه دیده ،حاصلات زراعتی آن ها از بین رفته و خود به فقر و فاقه دچار میشوند.در اثر استفادۀ بیش از حد آبهای زیر زمینی سطح آبهای زیر زمینی خیلی ها عمیق شده و یا طبقات آبدهی بکلی از بین میروند که برای احیای مجدد آن حد اقل یک  الی دو میلیون سال ضرورت است.چینایی ها چارۀ دیگری به جز استفاده از آبهای زیر زمینی را ندارند که این مسآله سبب کاهش قدرت آبدهی طبقات آبدار در حوزۀ کابل و لوگر گردیده و مقدار آبگیری را در بند های ماهیپر ،سروبی و درونته کاهش می بخشد.مثالهای زندۀ این مشکل را میتوان در ایالت تکزاس ،کنساس و فلوریدای ایالت متحدۀ امریکا مشاهده نمودکه در این ایالات بنا بر استفادۀ بیش از حد از آبهای زیر زمینی ،سطح آبهای زیر زمینی به اندازۀ عمیق شده است که باشندگان این ایالات را در معرض خطر قرار داده و دولت امریکا برای باشندگان بعضی از این نواحی امر کرده است تا مناطق خود را ترک نمایند و به ایالات دیگر مهاجرت نمایند.          
مسآلۀ با اهمیت دیگر این است که هنوز تحقیقات جیولوجیکی معدن مس عینک تکمیل نگردیده است.تحقیقات جیولوجی از سال 1975 الی 1980 جریان داشت که بعدآ نسبت وخامت اوضا ع توقف کرد و روسها بطور نمایشی آنرا فعال اعلان می کردند که روزانه عدۀ محدودی از انجنیران و کارگران را ابتدآ توسط تانکهای زره دار و بعدآتوسط هیلیکوپتر ضد مرمی در آنجا روان میکردند تا نشان داده شود که کار در این معدن فعال است و لی در واقع توقف یافته بود.از دیدگاه جیولوجی و طرز تشکیل این معدن چنین بر می آید که  این معدن  گسترش وسیع داشته که در اثر تحقیقات  جیولوجیکی میتوان ادامه گسترۀ  آنرا پیدانمود که این کار ایجاب تحقیقات بیشتر جیولوجیکی را می نماید.ولی زمانیکه چینایی ها تفاله های معدنی را در این منطقه انبار نمایند و گودال عمیق زهری را بجا گذارند دیگر تحقیقات بعدی جیولوجیکی و حتی استخراج ذخایر یکه جدیدآکشف خواهد گردید،خیلی ها مشکل پر مصرف و حتی نا ممکن میشود.بدین ترتیب مقدار وسیع مس را که در زیر زمین خواهد بوداز دست میدهیم.تجربه کنونی در جهان نشان داده است که فروش معدن یک کشور به کشور دیگر و یا به کمپنی بیگانه نه تنها سطح زندگی مردم را در آن نواحی بلند نمی برد بلکه آنچه که مردم دارند آنرا نیز از ایشان گرفته،ذلت،خواری،فقر و بیماری و حتی بی آبروگی را  در آن مناطق افزود می نماید.برای وضاحت این مطلب در اینجا از دهکدۀ کوچکی بنام کانکویو در زمبیا یاد آور می شوم که در پای معدن بزرگ مس موپانی این کشور قرار دارد.این معدن توسط کمپنی دولتی چین خریداری شده است و استخراج مس در آن بطور سرسام آوری برای چندین دهه جریان دارد.باز دید از وضع تراژید این دهکده حقیقت تآثر فروش معدن یک کشور را بر کشور دیگر بر ملا ساخته و دل هر صاحب دلی را ملول میسازد.در دهکدۀ کانکویو  چند عدد مکتب و کلینیک ،دفاتر چینایی ها مجهز با پیشرفته ترین سیستم کمپیوتری است و محلات رهایشی ساده و از رنگ رفتۀ مردمان محل ، آب مسموم با مواد زهری معدن ،زمین های عقیم و بی حاصل و تعدادی از کار های شاقه و بی آینده در معدن برای مردمان محل دیده میشود.اما زمانیکه به داخل دهکده رویم فقر و فاقۀ  الم انگیز از در و بام  خانه های شان نمایان میشود.اکثر آنها یی که درین معدن کار نموده اند و ساکنین این دهکده می باشند بعد از مدت کوتا تر از ده سال به امراض صعب العلاج شش ،گرده ،امراض قلبی و سرطانی و مغزی دچار گردیده و می میرند.به این ترتیب تعدای زیادی از زنها بیوه شده  و دامنگیرشان  تعدادی اطفالی اند که قوه آموزشی شان ضعیف شده هم زنها وهم اطفال شان از امراض گوناگون شش ،قلبی و مغزی رنج می برند.زنهایی که توان کار دیگر را ندارندو شوهران خویش را از دست داده اند به زحمت زیاد زمینهایی را که توسط معدن مسموم شده اند و حاصل چندان نمی دهند کشت می نمایند که حاصل آنها برای امرار حیات کافی نیست.چینایی ها در این ناحیه چنان فقر و فاقه را ببار آورده اند که این زنها برای امرار حیات به خود فروشی و عزت فروشی مجبور شده  اندتا لقمۀ نانی بدست آرند و روزگار به سر برند.چینایی ها بر علاوۀ اینکه مردم بومی این محل را به چنین فقر بی نظیر مواجه ساخته اند، آنهایی را که در این معدن کار می نمایند نیز به کارهای خطرناک مجبور ساخته، نه تنها تهدید به اخراج از کار می نمایند بلکه لت و کوب فزیکی نیز می کنند.چینایی ها برای تحقق اهداف شان در این معدن بدو اصل توصل جسته اند: یکی اینکه با مقامات بلند دولتی زمبیا رابطۀ مستحکم قایم کرده با دادن رشوه و شریک ساختن ایشان در مفاد معدن ایشانرا مطیع خود ساخته اند. و دیگر اینکه با استخراج معدن مس بدون وسایط و دساطیر مصئون معدن کنی زمینهای زراعتی این منطقه را از بین برده ،کشت و زراعت را در منطقه فلج ساخته اندو برای مردم محل چاره ای به جز کار کردن در معدن و در تحت شرایط غیر مصئون و ناگوار نمانده اند.کارگران حق ندارند که از شرایط غیر  مصئون و خطرناک کار که صحت شانرا متضرر می سازد شکایه نمایند و هم ایشان اجازه این را ندارند تا به اتحادیه های معدن کنی شامل شوند.اگر احیانآکارگری شکایت نماید و یا عضو اتحادیه گردد او فورآ از کار بر طرف میشود.هر کارگری که تخطی و یا اشتباهی را در معدن راپور دهد آنآ از کار اخراج شده و یا بکار شاقه تر و کم عاید تر گماشته می شود.چون مقامات عالی رتبه دولتی زمبیا از چینایی ها رشوه اخذ می دارند و در مفاد معدن شریک اند هیچ نوع حادثۀ واقع شده درین معدن را بررسی ننموده و از آلوده شدن زمینهای زراعتی ،مسموم شدن آبهای زیر زمینی و مشکلات محیطی حاصله از فعالیت معدن کنی در منطقه حرفی بزبان نمی آورند.مردمان محلی این منطقه مجبور اند تا در تحت شرایط خطرناک و نا مصئون این معدن کار نمایند و اذیت و آزار چینایی ها را قبول نمایند. چون کارو راه دیگری برای زندگی کردن نمانده است به اصطلاح مردم ما برای این کارگران آسمان دور است و زمین سخت.( راپور فعالین حقوق بشر ،دسمامبر 2010 زمبیا.)                                                                                                                 
مسآ لۀ دیگر قابل تعمق در معدن مس عینک این است که در اثنای بفروش رسانیدن این معدن زد و بند های مغلق و ماهرانه ای صورت گرفته و از متن قرار داد هیچ منبعی اطلاح ندارد. چینایی ها آنرا سری دانسته و بدسترس هیچ مرجعی نمی گذارند و دولت حامد کرزی نیز آنرا به اطلاح مردم نرسانده و از افشای آن هراس دارد.در ابتدای این قرار دادحرکاتی صورت گرفت که مغلق و گیچ کننده است.اول اینکه پیش از امضای این قرار دادحامد کرزی بطور مخفیانه به چین سفر می نماید که حتی سفارت امریکا در کابل از آن آگاهی نداشت و مایۀ آزردگی مقامات امریکایی گردید.بعد از برگشت از چین حامد کرزی توجه جدی به وزارت معادن می نماید  و پلان فروش معادن را در سر می پروراند.                                                                                     
درین معامله گری برادران کرزی بخصوص قیوم کرزی و پسر عمه اش پوپل و عده ای از اعضای کابینۀ او که در این معامله منفعت خود را میدیدند سهم فعال داشتند.حامد کرزی با استفاده از عبدالرحمن اشرف که جیو لوجیست است و اخیرآ بحیث سفیر در کشوری مقرر شده است ،سرو صدای فروش معادن را در کابینه بلند کرد.دیری از این سرو صدا نگذشته بود که برادران کرزی بخصوص قیوم کرزی ، پسر عمه اش پوپل داوطلب خریداری عده ای از معادن و برخی از فابریکات و تاسیسات صنعتی وزارت معادن و صنایع شدند و مسآلۀ فروش معدن مس عینک نیز در همین هنگام بلند گردید. درین وقت انجنیر صدیق ایشان وزیر معادن و صنایع بود.انجنیر صدیق ایشان تقاضای برادران کرزی و پسر عمه اش را رد کرد و گفت که وجدانآ آرام نخواهد بود که مال ملت را به اشخاص بفروش رساند.حامد کرزی از این گفتۀ انجنیر صدیق آزرده میشود و بالای موصوف فشار می آورد تا به آنچه که به او توصیه میشود همان نماید و حاضر شود تا عده ای از معادن کشور و فابریکات مربوط وزارت معادن را به افراد یاد شده و کمپنی های خارجی بفروش رساند.انجنیر صدیق ایشان مقاومت می نماید و به این تقاضا های حامد کرزی تن در نمی دهد.حامد کرزی مجبور میشود که انجنیر صدیق ایشان را از پست وزارت معادن و صنایع بر طرف نماید و به عوض ابراهیم عادل را به مشوره سید هاشم میر زاد (جیولوجیست)که در آن زمان مشاور ارشد سفیر امریکا در کابل بود ،وزیر معادن و صنایع می سازد.ابراهیم عادل بعد از آنکه وزیر معادن و صنایع میشود پس از نه ماه وزارت، فابریکه سمنت غوری، نساجی  پلخمری ،معدن ذغال سنگ کرکر و عده ای از تاسیسات صنعتی وزارت معادن و صنایع را به برادران کرزی، پسر عمۀ کرزی و سایر اقارب او و عده ای از کمپنی های خارجی بفروش میرساند و قرارداد فروش معدن مس عینک را با چینایی ها امضا می نماید .قرار اطلاعات منابع دولتی و استخباراتی امریکا این قرار داد را ابراهیم عادل در دوبی امضا می نماید و شایعات وسیعی موجود است که موصوف در بدل امضای این قرار داد سی میلیون دالر از چینایی ها در دوبی اخذ نموده است .خبر اخذ سی میلیون دالر رشوه در اکثریت روزنامه های معتبر جهان پخش گردید.حامد کرزی برای جلو گیری از داغتر شدن این خبر ابراهیم عادل را فورآ از پست وزارت معادن و صنایع بر طرف کرده و به عوض او وحیدالله شهرانی را وزیر معادن و صنایع ساخت.حامد کرزی به همین اکتفا کرده و تا اکنون از شایعۀ سی میلیون دالر رشوه در قرار داد  معدن مس عینک حرفی به زبان نیاورده است و ابراهیم عادل خوش خوشان در سرک های کابل قدم میزند و  مطمئین است که  این موضوع به عدالت کشیده نمی شود.زیرا اگر به عدالت کشیده شود چلو صاف از آب می برآید و آنگاه ابراهیم عادل مجبور خواهد شدکه افشاه نماید که او در ین قضیه تنها نبوده و کسان دیگری هم هستند که همدست او بودندو باید به محاکمه کشانیده شوندو شاید جرم ابراهیم عادل از دیگران کمتر باشد زیرا درین اواخر اشخاص و افرادی پیدا شده است که قرار داد مس عینک را ستایش می نمایند و به چینایی ها دعای خیر میکنند و در صدد اند تا از مسآلۀ سی میلیون دالر رشوه کسی سخن نگوید و از ابراهیم عادل نام نبرد تا مسآله به فراموشی گذاشته شود.حامد کرزی که طراح فروش معادن کشور به بیگانه گان است متوجه میشود که دیرو  یا زود این معامله گری ها افشاه خواهد شد بنآ با زیرکی  خاص مخصوص بخودش و استفاده از گفته معروف که هم لعل بدست آید و هم دل یار نرنجد کمیته ای برای  فروش معادن کشور به بیگانگان و اقارب خود تآسیس کرد تا ایشان عمل نمایند و خود در عقب پرده باشد. کمیته شامل عبدالرحمن اشرف (جیولوجیست) مشاور حامد کرزی  (فعلآ سفیر در کشوری)، حضرت محمد زاخیل وال وزیر مالیه، انوارالحق احدی وزیر تجارت و وحیدالله شهرانی وزیر معادن و صنایع حامد کرزی می باشند.اینکه درین کمیته چه میگذرد به اصطلاح مشت نمونۀ خروار میتوان از آقای حضرت محمد زاخیل وال یاد کرد که در مدت کمتر از سه سال صاحب بیش از دو صد میلیون دالر در بانک الفلاح دوبی و رویال بانک کانادا و چندین منزل مسکونی در کابل ،جلال آباد و کانادا گردیده است و سؤ استفادۀ آقای انوارالحق احدی (داماد پیر گیلانی) از پول بیت المال در زمان قدرتش بحیث وزیر مالیه کرزی هنوز در خاطره های مردم ما تازه است.جالب این است که در پای هر قرار داد فروش معادن کشور به بیگانه گان ،وحیدالله شهرانی که جوان بی تجربه بوده و از مسلک جیولوجی آگاهی ندارد امضا نماید تا الله  و بلا همه به گردن ملا افتد.ُ      
چینایی ها از فساد اداری و رشوه ستانی در کشور های عقب مانده آگاه اند. سران و رییس جمهور های این کشور ها را رشوه میدهند و معادن شانرا به قیمت نازل و با شرایط سهل معدن کنی خریداری می نمایند.زیرا به هر اندازه ای که قوانین معدن کنی سهل و  پیش پا افتاده باشد به همان اندازه استخراج معدن کم مصرف تر و ارزانترمی باشد.یکی از این مثالهای رشوه دهی چینایی ها به رییس جمهور موزمبیق و زمبیا می باشد.در این کشور ها برای اینکه حوادث مظنون واقع شده  در معادن افشا نگردد، کارگران و اشخاص بومی ذیدخل را چینایی ها رشوه میدهند تا از راپور اصلی و حرف زدن در مورد آنها خود داری نمایند.چینایی ها با همین امید و به همین شناخت از دولت حامد کرزی معدن مس عینک لوگر را خریداری نموده اند. به تاریخ چهارم و پنجم جون 2012کنفرانسی به همکاری یونسکو در مورد معدن مس عینک لوگردر واشنگتن دی سی دایر گردید که اینجانب نیز در آن شرکت داشتم و از چگونگی آن بعدآ برای هموطنان عزیزم می نویسم.در این کنفرانس که دانشمندان از نقاط مختلف جهان جمع شده بودند، معدن مس عینک به شکل علمی و دلسوزانه مورد بحث و مداقه قرار گرفت و واضح شد که: 1 - قرار داد معدن مس عینک غیر شفاف بوده ، هم جانب چین و هم جانب دولت کرزی از افشای آن خود داری می نمایند. 2 –دولت حامد کرزی ادعا دارد که در اثنای امضای قرار داد ایشان از موجودیت آثار باستانی گرانبها در بالای معدن اگاهی نداشتند. 3 – چینایی ها ادعا دارند که در عین امضا ی قرار داد دولت افغانستان مسآلۀ موجودیت آثاری باستانی را در بالای این معدن و موضوع اثرات استخراج این معدن را بالای محیط زیست مطرح نکرده و به تآسی از متن قرار داد ایشان درین موارد مسؤولیتی ندارند.                                                                                           
اخلال پروسۀ استخراج معدن در مس عینک و توقف ناگهانی آن در اثر خرابی اوضاع امنیتی یا حوادث طبیعی چون زلزله و سیلابها از جمله مشکلاتی خواهند بود که هموطنان ما سر دچار آن خواهند گردیده  و بهای آنرا باید بپردازند.چون دولت حامد کرزی فاقد ثبات سیاسی و دفاعی می باشد و توان تآمین امنیت را نه تنها در لوگر بلکه در کابل هم ندارد، بنآ با خرابی اوضاع چینایی ها بار و  بستر خود را جمع کرده و فرار می نمایند و معدن مس عینک غیر فعال و فاقد کنترول میشود و خطر معدن غیر فعال و فاقد کنترول صد ها مراتبه بیشتر و سنگین تر نسبت به معدن فعال و تحت کنترول می باشد. بهر مقدار زمانیکه معدن عاطل و بی کنترول باشد به همان اندازه تآثیرات آن بالای محیط زیست سنگین تر شده و تعداد بیشتر مردم را مبتلا به امراض صعب العلاج و امراض سرطانی میگرداند. در امریکا اگر معدنی آنآ عاطل گردد و کمپنی معدن کنی توان پیشبرد آنرا نداشته باشد دولت امریکا آنآ داخل اقدام شده جلو صدمات آنرا گرفته و بصورت علمی و مصئون آنرا بسته می نماید.معمولآ انجام این کار مصارف خیلی گزاف را ایجاب می نماید و دولت امریکا بودجۀ خاصی بنام سوپر فند دارد که از آن استفاده نموده و نمی گذارد که وقت ضایع شود. یکی از این حوادث  در سالهای اخیر در ایالت منی زوتا واقع گردید که کمپنی معدن کنی که معدن مس را در این ایالت استخراج می کرد ورشکست شد و معدن آنآعاطل و بدون کنترول گردید .دولت امریکا فورآ داخل اقدام شد و عاجلآ معدن را بصورت علمی بسته نمود تا جلو خطرات ناشی از آنرا بالای محیط زیست و انسانها گرفته باشد. انجام این کار برای دولت امریکا دو صد میلیون دالر تمام شد و دارایی باقیمانده از کمپی معدن کنی فقط چهار عشاریه پنج میلیون دالر بود.هموطنان عزیزم میدانند که اگر چنین حالتی در معدن مس عینک رخ دهد مردم ما به چه فاجعه ای دچار خواهند شد.                                                                                
  زیرا جلو گیری از این حوادث از توان مردم ما نیست و چاره ای به جز این نخواهیم داشت که به بد بختی مردم خود بسوزیم وبسازیم. چون افغانستان یک کشور صنعتی نیست و فعالیت پروژه های معدنی به مقیاس پروژۀ مس عینک برای مردم ما بیگانه است ، مردم با اثرات مواد کیماویی و زهری حاصله از معدن آشنایی ندارند و تجربۀ ناشی از صدمات آنها را به صحت و محیط زیست شان ندارند ،بنآ تلفات انسانی چه در داخل معدن و چه در ساحات ما حول آن به مراتب بلند خواهد بود.                                                                                                        
مشکل دیگر موجودیت دولتی است در افغانستان که بر گردانندگان آن در فساد اداری  و رشوه ستانی چنان رسوا اند که هیچ کشوری در جهان به آن اعتمادی نمی کند و هر روز تعفن نوی از آن بر می خیزد ( قضیۀ آقای زاخیل وال).  برای بررسی و نظارت از فعالیت استخراج معدن صداقت و دلسوزی اولیای امور ضروری است که در دولت حامد کرزی این دلسوزی و صداقت وجود ندارد چون سالیکه نیکوست از بهارش پیداست.                                                       
اگر حادثه ای ناشی از استخراج معدن مس عینک در حین استخراج واقع گردد و یا چینایی ها مواد زهر آگین معدن را به زمین ها و دریا های ماحول معدن چه قصدآ و چه سهوآ سرازیر نمایند اول اینکه چینایی ها این حادثه را راپور نمی دهند دوم اگر چنین حوادث افشاه گردد چینایی ها با دادن رشوه به دولت کرزی از افشاه آن جلو گیری می نمایند.چینایی ها این کار را در کشور های افریقایی می نمایند.درین اواخر حامد کرزی و همدستان او بازی جدیدی را در رابطه به فروش معادن کشور به راه انداخته اندکه حتی سبب تعجب سفیر امریکا در کابل گردیده است.درین بازی اشرف غنی احمد زی در کنار آقای کرزی قرار گرفته است.اشرف غنی احمد زی که مشاور ارشد حامد کرزی در امور مالی و پولی است که در  تصمیم گیری های فروش معادن کشور به بیگانگان سهم بارزی داشته و هم طرف اعتماد کرزی و هم طرف اعتماد امریکایی ها می باشد. اخیرآ هم حامد کرزی و هم اشرف غنی احمد زی هیاهویی را در کابینه به راه انداخته و سنگ وطنپرستی رادر سینه می زنند و از منافع ملی کشور حرف میزنند و این در حالی است که بیش از هژده معدن حیاتی کشور را به بیگانگان بفروش رسانیده اند. این هیا هو خیلی ها نا وقت می باشد که مردم ما به آنها "چهار زانونشستن بعد از .....زدن "میگویند و چیزی دیگری به جز از نمایش وطنپرستی جعلی برای فریب مردم بیچاره ما نیست چون انتخابات ریاست جمهوری نزدیک است و هر دوی این شخص در صدد بهره برداری اند.                                                            
   از جانبی کشور های ذیدخل در افغانستان از حیف و میل مقدار سر سام آور پول شان در افغانستان در طی ده سال گذشته به ستوه آمده اند و در صدد پیدا کردن راه گریز از این مصارف گزاف می باشند. منابع طبعی افغانستان توجه این کشور ها را بخود جلب کرده و آنرا یگانه راه دوام دولت کرزی و نجات خود ایشان از این منجلاب میدانند. روی این منظور ایشان بالای دولت کرزی فشار می آورند تا هر چه زود تر معادن افغانستان را بفروش رساندتا خود ایشان از دست و گریبان با دولت کرزی خلاص شوند.در واقع این وظیفۀ جدیدی است که ایشان حامد کرزی و همدستان او را به آن توظیف نموده اند.این کشور ها از حوادث فاجعه انگیز استخراج معادن خوب آگاه اند و یقین کامل دارند که پول حاصله از فروش معادن نه افغانستان را آباد می سازد و نه شکم مردم آنرا سیر میکند.اینکه فروش معادن و استخراج آن توسط بیگانگان چه روزی سیاهی را بالای مردم افغانستان می آورد برای این کشور ها مطرح بحث نیست.  هدف ایشان نجات از این غرقاب است و آنچه بالای مردم افغانستان خواهد آمد آنرا از دور نظاره خواهند نمود. با عرض این مطالب باید گفت که فروش معادن کشور برای اجنبی ها سودی برای مردم و وطن ما ببار نیاورده ، بر عکس مردم بیچارۀ ما را با فاجعه های الم انگیز دچار می سازند و در سوگواری عزیزان شان می نشاند. حامد کرزی با این معامله گری ها درد بزرگی را برای نسلهای بعدی به میراث میگذارد و مسؤول مریض شدن ،معیوب شدن و کشته شدن هزاران هموطن ما توسط زهریات ناشی از استخراج این معدن می باشد.                                                             
   از جانب دیگر پاکستان که دشمن دیرینۀ مردم و وطن ماست همانطوریکه از نا آرامی وطن و بیچاره گی مردم ما بهره برده و از ویرانی ما آباد شده است ،یکبار دیگر از فروش معادن ما به بیگانگان بهره ور میشود . چون استخراج معادن چه معدن مس عینک و چه سایر معادن کشور توسط اجنبی زمینهای زراعتی را مسموم ساخته حاصل دهی آنها را از بین می برد و هم سبب بوجود آمدن خشکسالی و کم آبی در مناطق معدنی میشود. بنآ سطح حاصلات زراعتی درآن نواحی کاهش یافته و بکلی از بین میرود و مردم ما مجبور میشوند که مواد ارتزاقی خود را از پاکستان خریداری نمایند. در واقع مردم بیچاره ما باید در معادن کار شاقه نمایند تا مواد معدنی ما را چینایی ها و سایر بیگانگان تاراج نمایند و پولی را که مردم ما از انجام  کار های شاقه برای چینایی ها بدست می آورند به پاکستانی ها  دهند تا غذا از ایشان خریداری نمایند که در انجام این معامله چینای ها پولدار میشوند، پاکستانی ها ثروتمند می گردند و افغانها مریض،علیل،ناتوان و بیچاره  و این خدمت بزرگ حامد کرزی برای آبادی پاکستانی ها و ثروتمند شدن چینایی ها می باشد.                                                                                                                   
 تایب و ارسال کننده: امان معاشر