Wednesday 13 July 2011

گفت و شنود با یک تن از اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان

در این روز ها چهاردهمین سالروز وفات محترم ببرک کارمل یکی از شخصیت های ملی است و در برخی سایت ها منجمله سایت «اصالت» که به شخص ایشان اهداء گردیده است این روز را گرامی داشتند و از این شخصیت قدر دانی بعمل آوردند. بنا به وظیفه ی ژورنالیستی خواستم با یک تن از اعضای بزرگسال و قابل احترام در ح.د.خ.ا. در تماس شوم و راجع به این شخصیت گرامی سوالاتی را مطرح نمایم که خوشبختانه بخاطرم شما فرخاری صاحب آمدید و از شما میخواهم به این پرسش ها پاسخ بدهید:
سوال: محترم مولانا صاحب کبیر فرخاری!
چهارده سال میشود که شاد روان محترم ببرک کارمل سابق منشی عمومی کمیتۀ مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و رییس شورای انقلابی جمهوری دموکراتیک افغانستان و یک تن از بنیان گذاران ح.د.خ.ا. چشم از جهان فرو بسته است و جنبش های مترقی و اعضای حزب این سالروز را گرامی میدارند و از آن تجلیل بعمل میاورند، نظر شما در مورد چیست؟
جواب: محترم امان معاشر، شاد روان ببرک کارمل یکی از شخصیت های شناخته شدۀ ملی و بین المللی اند. و در جنبش چپ مترقی و دموکراتیک شخصیت در خور احترام اند. و احزاب مترقی نقش آنرا به مثابۀ تیوریسن انقلابی گرامی می دارند.
افغانستان که بیش از یک قرن در آتش بیداد ستم، فقر، جهل و زور گویی میسوخت و نظام شاهی چون هیولای مخوف به کس مجال تنفس را نمی داد، ببرک کارمل از طرف توده های با درک کابل علی رغم اختناق بحیث وکیل شورا برگزیده شد و برای نخستین بار صدای اعتراض توده های انسان هموطن را از پشت تربیون رسمی پارلمان به گوش جهانیان رسانید و نظام فاسد شاهی و نا کار آمد را افشآ و حتی پایه های نظام را سست ساخت. بناً برای نیرو های مترقی به خصوص اعضای ح.د.خ.ا. یک فریضه و وجیبه است که سالروز وفات این ابر مرد بزرگ تاریخ وطن را گرامی دارند و خاطراتش را در نبشته ها و مقالات انعکاس دهند تا به مثابۀ شخصیت جاودانه در طول قرنها مانند همیشه بدرخشد. یاد آوری کامل از خاطرات این شخصیت تاریخی در این مختصر نمی گنجد و فقط بخاطر گرامی داشت از این روز در پاسخ سوال شما مطالب اندک را یاد آور شدم و متذکر میگردم اگر می خواهید سابقۀ این فرزانه شخصیت ملی و بین المللی را دریابید، به سایت «اصالت» و ضمناً به مقالۀ محترم اکادمیسن دستگیر پنجشیری منتشره در سایت سپیده دم به مناسبتِ چهاردهمین سالروز وفاتِ آن بزرگمرد مراجعه نمایید.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریده ی عالم دوام ما

سوال: ح.د.خ.ا. بعداً حزب (وطن) اکنون به چند دسته گی روبروست و حتی دیده میشود که چند نفر محدود به زیر یک نام به عنوان مبارزه را آغاز کردند نظر شما در مورد چیست؟
جواب: جزایری که از بدنه ی ح.د.خ.ا. بعداً حزب وطن بوجود آمده است، سبب سرگیچی همه روشنفکران کشور اعضای ح.د.خ.ا. بشمول من و شما شده است عقده کشایان، اپورتونیست ها و آدمهای جاه طلب خواسته اند خود را تبارز دهند و شخصیت های تصنعی شوند که نمیشوند به چند فرد خانواده، فامیلی و قومی که مسلماً فرجامش فاشیستی است نمی توان حزب مترقی چون ح.د.خ.ا. ساخت. مردم طبقه ی زحمت کش و اکثریت جامعه را در خود انتظام بخشد و این خود به بیراهه رفتن است و آب را در هاونگ کوبیدن است.
دشمنان وطن از وحدت آهنین دوباره ی حزب وحشت دارند. ح.د.خ.ا. به محل اعتماد مردم تبدیل شده چون از نیروی لایزال انسانی، کادر های کار فهم شخصیت های اداری و افسران میهنپرست و مردمدوست تشکیل گردیده است که اردوی کشور و سوق اداره ی آنرا به وجه لازم رهبری و نیرو می بخشد که جنگ جلال آباد با اردوی تا دندان مسلح پاکستان را که در مدت کوتاهی گوشمالی داد و پوزشانرا به خاک مالید، شاهد این مدعاست. هر گروپ که آتش اختلافات را دامن می زند و عقده ی سر کوفته ی خویش را به ذریعه می کشاید دشمنان مردم و وطن اند. رفقای ما اعتقاد دارند که پایان راه با ثواب آنها دست زدن به حلقه ی اصلی است که آن عبارت است از وحدت کامل رفقا دَورِ یک محور و مباره ی بی امان علیه ی استبداد، جنگ، جهل، انتحار فساد گسترده، قاچاق انسان، مواد مخدر، اعتیاد و . . . که چند تا ریشوی نا بکار در رهبری این همه فساد گسترده قرار دارند.
خنده آور این است که تقریباً اساسنامه ی تشکیلاتی و مرا منامه ی همه ی این احزب، سازمانها، کمیته ها و تشکیلات یک نواخت و شکل بندیی عبارات کم و بیش متفاوت. پس انسانهای همنظر چطور ممکن است در سازمانهای جدا از هم گرد آیند و حزب شخصی را پیش کشند. این یک حرکت چپرزایی است و در اصطلاحات سیاسی میتوان آنرا دکماتیست خواند.

خواهش رفیقانۀ من این است که همه رفقا از خود خواهی به خود آیی بیایند و حتی نفاق "خلقی" و "پرچمی" را از قاموس ننگین زنده گی حزبی بزدایند.
در این رابطه زنده یاد ببرک کارمل فقید در یکی از سخنرانی های ارزشمند خود چنین فرموده اند:
"در مورد وحدت چی میگویند؟ «خلقی» و «پرچمی» چیست؟ بیایید یکبار دیگر با هم در این زمینه بیندیشیم ما هیچوقت بین خود نگفته ایم که این چنین است و آن دیگر چنان. در همان بدو امر انقلاب مرحوم نورمحمد تره کی "مصاحبۀ مطبوعاتی در برابر ژورنالیست های خارجی در باره اصطلاح «خلقی» و «پرچمی» جواب داد و گفت که برادر این یک چیز قابل قبول نیست و ما این طور چیزی را نمی شناسیم. حزب ما حزب دموکراتیک خلق افغانستان است «خلق» و «پرچم» ارگان های نشراتی حزب ماست. هردوی آن به حزب ما متعلق است.
منجمله رفیق بارق به حیث مدیر مسؤول جریدۀ «خلق» به یاد دارند که بار اول کلمۀ «خلقی» را من در مقاله "راه ها و وسایل . . ." در جریده خلق به کار بردم.
(بارق شفیعی: "بلی همین طور است، شما نوشته بودید.")
پس رفقا بگویید، اگر من این اصطلاح را برای نخستین بار در ادبیات حزب خود استعمال کردم، آیا من خلقی اول نیستم؟ اما من جدی حرف میزنم بدون مزاح. اگر خلقی بودن به معنی تعلق به کدام بخش یا فرکسیون در حزب نه، بلکه به معنی رابطه و تعلق به همه خلق های افغانستان بدون تبعیض و تمایز اعم از پشتونها، تاجکها، ازبکها، هزاره ها، ترکمن ها، نورستانی ها، بلوچها و غیره و غیره است، به معنی مبارزه راه سعادت همه مردمان افغانستان است، در آن صورت افتخار میکنم و با غرور و سربلندی نام خلقی اول را قبول دارم.
اما اگر تحت کلمۀ «خلقی» سکت، فرکسیون و گروپ در حزب مدنظر باشد، در آن صورت با تمام نیرو و تا آخرین قطرۀ خون علیه چنین سکتاریزم «خلقی» که وحدت حزب را مختل میسازد، مبارزه خواهم کرد.
دربارۀ اصطلاح دیگر یعنی «پرچمی» اگر منظور از خود اصطلاح باشد به تنهایی خود هیچ چیزی را بیان نمیکند. اگر کسی میگوید پرچمی هستم معنایش چیست؟ اگر پرچم خلقی نباشد میتواند سفید، سبز هر رنگ دیگر حتی سیاه و از دشمن باشد. پس مسأله نه بر سر نام و اصطلاح بلکه روی محتوای مسأله است.
میخواهم خاطرنشان سازم که دشمنان ما از طریق رادیو های غرب به کمک مرتجعین پاکسانی و مرتجعین دست راستی ایرانی اکنون نیز تلاش می ورزند با استفاده از اصطلاحات «خلق» و «پرچم» در حزب ما تفرقه و دوگانگی را ایجاد کنند و از آن پشتیبانی نمایند. شرم و ننگ به آنانی که تسلیم تفتین های دشمن شده و آرمان های مقدس و عظیم انقلاب ثور را فراموش میکنند.
من به شما با صراحت می گویم. آنانیکه خودرا «خلقی» می نامند و هم رفقای نا استواری که خودرا «پرچمی» می خوانند اشتباهات زیاد کرده اند. درینجا کسی بر کس دیگر رجحان ندارد.  . . . اگر در نزد کسی افکار نادرست به وجود میاید، مهم نیست هرکس باشد، از جمله به اصطلاح «خلقی» های سابق، یا «پرچمی» های سابق و یا از هر گروه و سکت پنهانی دیگر که در حال تشکل است و یا موجود است، باز هم نیروهای اصولی و وفادار حزب باید تا آخر علیۀ آنها مبارزه کنند، رفقا شما با من موافق هستید؟ (از سالون "بلی!")
(ببرک کارمل- به سوی جامعۀ نوین- مجموعۀ بیانیه ها و نشته ها- ص ص ۱۸۲- ۱۸۴)

رهبران گذشته را علی رغم فضیلت های فروانی که دارند به قضاوت تاریخ و مردم بگذارند واز نو شیوه ی کاملاً دموکراتیک رهبران دلسوز و مستعد بکار را بیآفرینند.
از رهبران سابق چون محترم کشتمند، نور، زیری و پنجشیری گله دارم که چرا به صورت موثر و اکتیف داخل اقدام نمی شوند و ناملایمات را از راه نمی بردارند و نسل نو را یاری نمی رسانند.
سوال: فرخاری محترم شما که در شهر زیبای ونکوور زنده گی می کنید آیا در این شهر هم فعالیت های روشنفکری وجود دارد؟
جواب: حوادث کشور اثرات منفی خویش را در همه ی عرصه های زنده گی رقم زده است و به خصوص روشنفکران را تکان بیشتر داد و ناگزیر به مهاجرت و دوری از وطن شدند در شهر ونکوور کانادا کتله ی عظیمی از روشنفکران آگاه با درک و بامسؤولیت زنده گی می نمایند ولی وضع بیمار و پراگندگی در صفوف حزب را که در اروپا و جاهای دیگر می بینند بکدام تشکل سازمانی نپیوسته اند روابط رفیقانه دارند و چون اعضای یک فامیل با هم احترام دارند و از وضع پیش آمده نگران اند. اگر قرار باشد حزب دوباره پا به عرصه ی فعالیت بنهد دوباره چون حلقه های یک زنجیر صدا می کشند و خود را جمع و جور می نمایند در پایان روح و روان محترم ببرک کارمل را شاد و جاویدانه می خواهم.

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home