مصاحبۀ با شاعر،نقاش و میناتوریست کشور ما
تارنمای ملک افغان از روز تاسیس به اینطرف در جلاوطنی تائسیس گردید ه همواره سیعی و تلاشهای بیدریغ نموده که برای حفظ و رشد فرهنگ اصیل افغانی در جامعه غیر افغانی قدمهای مثبت و مفید برداشته و از وجایب فرهنگی خود دانسته که همیشه دانشمندان ،نویسنده گان، شاعران و هنرمندان یعنی در صورت مجموع علمبرداران فرهنگ را در فضای صمیمیت و برادری تحت یک چتر گرد هم جمع نموده نه تنها از فرهنگیان ماقبل یاد و بود و قدردانی نمایند بلکه هموطنانکه دور از فرهنگ افغانی خود اند با استفاده از اندوخته های فرهنگی دانشمندان نیز مستفید شده و سر مشق نسلهای آینده گردند. لهذا روی همین ملاحظات خبرنگار ما به سلسله مصاحبات قبلی خود این بار با محترم سراج الدین سراج یکی از فرهنگیان ورزیده افغان ما که از فعلیتهای فرهنگی شان نه تنها جامعه افغانی ما مستفید گردیده بلکه مراجع رسمی ایالت برتش کولمبیا نیز از میناکاریها و رسامی های زیبائی جنابشان مستفید شده اند
خبرنگار : استاد سراج راجع به حیات ادبی و هنری خود کمی صحبت کنید.
استاد سراج :
جناب معاشر صاحب. من ادیب نیستم که راجع به فعالیتهای ادبی خویش چیزی بنگارم . ولی شعر وادب را دوست دارم و گهگاهی گستاخی کرده کلمات را روی هم قرار می دهم و میخواهم شعر گونه های از آن بسازم،من از نظر تصویر آفرینی مشابهت های میان شعر و نقاشی می بینم زیرا تخیلات شاعرانه نیز سبب ایجاد تصاویر می شود ( تصاویر ذهنی )،هنر مند نقاش به تصورات و تخیلات خویش عینیت می بخشد وبه مدد رنگ و خط و حجم آن را قابل دید می سازد.
رشته اصلی کار من نقاشی و میناتوری است .ولی سروده های پراگنده در عرصۀ شعر وشاعری دارم که نیاز به غور و اصلاح بیشتر دارد ، تا بتوان بان ها شعر خطاب کرد، هنوز در تنظیم انها نکوشیده ام . در نظر دارم تا در اینده بکمک بعضی دوستان شعر فهم اگر در این عرصه از لطف خود مرا راهنمایی کنند، مجموعۀ داشته باشم.
خبرنگار:استاد سراج : در شهر ونکوور کانادا در بعضی بنا ها تابلو های نقاشی شده ای شما را دیدم. در رابطه به خواننده گان توضیحات بدهید.
استاد سراج:گرچه من در این جا بشکل پیگیرفعالیت هنری در عرصه نقاشی و میناتوری نداشتم اما به قسم پراگنده کار های هنری نمودم که از جمله آن دو کار بزرگ در شفاخانه شهر ونکوور و نیویست منستر انجام دادم که میتوان از جملۀ کار های بزرگ هنری ام نام برد.
در شفاخانۀ عمومی ونکوور در حدود پانزده تابلو نقاشی نمودم که بیشتر موضوعات طب و طبیبان بر جسته درین عرصه بوده است که یکی از آنها ابوعلی سینا را در بستر مریض نشان می دهد ودیگرش لویی پاستور را در لابراتوار تحقیقاتش و تصاویر اناتومیست ها وطبیبان معروف را کار کرده ام . که بصورت عموم انکشاف طبابت را طی چندین قرن نشان میدهد .
سوژه ها و موضوعات برایم داده شده بود ،بجز از تخنیک کار ورنگ آمیزی که شیوه خود را اختیار نمودم ، در تغییر موضوع صلاحیت نداشتم و بموضوع داده شده محدود بودم.
در شفاخانه نیو ویست منستر اصلآ بشکل دایروی شش تابلو را در یکدایره به قطر 23 فیت کار کردم ، موضوعات را برایم ارایه کرده بودند ، این تابلو ها نیز فعالیتهای طبی را در قرن21، 18،19،20، نشان میدهد.این اثر مدت هفت ماه را در بر گرفت تا تمام شد و مورد استقبال عامه نیز قرار گرفت.
سوال: در این شهر شاگرد ویا مکتب دارید؟ که ادامه گر هنر شما باشد.
همین اکنون نه شاگرد دارم و نه محل تدریس . این نه بدان معنی است که نمی خواهم، چندین سال قبل من مدت یکسال را در مکتب سید جمال الدین افغان که روزهای شنبه برای اطفال، لسان دری، دنییات وقرآن کریم درس میدادند در پهلوی این مضامین برای پسران و دختران مکتب مضامین آرت و خطاطی را تدریس میکردم، اطفال با استعداد در میان شاگردان موجود بود .اما اینکه پیگرانه شاگر دانی جهت آموزش هنر میناتوری و نقاشی مراجعه نمایند ، نکردند
. درین اواخر جوانان انجمن فرهنگی "موج" که سازماندهی و سرپرستی آن را خانم فاطمه جان بعهده دارند تقاضا نمودند که اگر ممکن باشد برای آنعده که باموزش هنر نقاشی علاقمند باشند ، میناتوری تدریس نمایم که من به ایشان وعده همکاری دادم . همچنان برای جوانان خانه فرهنگی" مولانا" اگر علاقمند باشند نیز صنف هنر میناتوری ایجاد به تدریس آنها اماده ام.
خبرنگار : از ان اثارتان که شما زیاد تر خوش دارید نام ببرید اگر امکان باشد به علاقمندان نشان دهید و راجع به آن توضیحات مختصر دهید.
استاد سراج:
من تمام آثارم را می پسندم و دوست دارم ، ضرب المثلی معروفی است که آفریده های هنری یک هنر مند بمثابه اولاد های آن است.بنآ همه آفریده های هنری ام نتیجه زحمت کشی فراوان و قبول خستگی های است که حین انجام کار یک اثر متحمل شدم ، نور بصر مصرف کردم و گاهی شده که چای را خواستم بنوشم آب رنگ پر نوشیدم . از هر اثر هنری خود خاطرۀ علیحده ای دارم و زمانیکه به آنها تماشاه میکنم گذشته خویش را می یابم چه تلخ و چه شرین برایم با ارزش است و مخصوصآ گاهی که می بینم بنندگان از دیدن آثار ام لذت می برند.بیشتر خوشی برایم دست می دهد زیرا احساس می کنم بموفقیت کلان دست یافتم و آن اینکه دیگران از اثارم لذت می برند
.طوریکه قبلآ ذکر نمودم تابلوی بزرگی در تالار شفاخانه ( رویال کولمبین)در شهر نیوست منستر کار کردم کاریست ماندگار و با ارزش ، این اثر یزرگ در سقف یگ گنبد بشکل دایروی که قطر آن 23 فیت است نقاشی شده که مجموعآ شش تابلو در همین کمپوزیشن دایروی جا داده شده و مولدنگ و یا فریم آن را که مجموعا 470 فت است نیز برنگهای طلائی و نصواری رنگ آمیزی نمودم . این اثر جمعآ مدت هفت ماه را در بر گرفت تا تکمیل شد مورد استقبال قرار گرفت در نشرات و روزنامه های کانادا انعکاس یافت و همرایم مصاحبه نمودند.
یک تابلوی دیگری که زیاد می پسندم تابلوی است بنام (افغانستان)که در آن چندین اثر تاریخی افغانستان در یک کمپوزیشن نقاشی شده . علاوتآ تابلوهای زیادی بشیوه میناتوری دارم که بسیار خوش دارم، تعداد تابلو هایم زیاد است ، توضح هر یک البته از حولۀ این بحث خارج است.
خبرنگار: در اخیر یک سوال معمولی : کدام پیام به هموطنان و علاقمندان هنر خود دارید؟
استاد سراج:
آفرینندۀ میراث فرهنگی اند ارج نگذاریم و بحفظ میراث های فرهنگی ورشد و توسعه آن همت نگماریم بمرور زمان فراموش و از بین میرود و میخواهم در این قسمت گفته یک دانشمند را نقل قول کنم
فرهنگ یک کشور ، هویت آن است .اگر به داشته های فرهنگی و فرهنگیان که که میگوفت:( اگر ثروت خود را از دست دادی ، چیزی از دست ندادی ، اگر صحت خود را ازدست دادی یک چیزی را از دادی ، هر گاه زبان و فرهنگ خود را از دست دادی در حقیقت همه چیز از دست داده ای.)ادب و هنر که اجزای فرهنگ اند توسط نخبگان فرهنگی یک ملت آفریده شده بنآ یاد آن ابر مردان عرصۀ فرهنگ پاسداری فرهنگ است.
در مورد علاقمندان هنرم باید به عرض برسانم ، کسیکه مرا مورد نوازش خویش قرار می دهند و هنرم را قدر می کنند . من ممنون زره نوازی های شان هستم . وآنعدهه جوانانیکه علاقمند آموختن هنر نقاشی میناتوری باشند و در خدمت فرد فرد شان با افتخار حاضرم و از هیچ گونه تلاش دریغ نمی ورزم .
استاد سراج الدین سراج الدین سراج نقاش ظریف پنجه ، ادیب با درد هموطنم :جریان صحبت ما مرا بیاد آن انداخت که بابای ما علامه ابوریحان بیرونی در کتاب خویش با عقل و مشعل خود حیات آنطرف ازبحررا که مقصد شان مردمان( فیرست نشنل) امریکا بود حیات آنها را با وسایط کار شان تشریح نموده امید رسیدن به آنها را به مقصد کمک نموده بوده است . امروز خوشبخت استیم که آرزو های ن ابر مردفرهنگ برآورده میشود. شما این سرزمین را با ظرافت های هنر تان زیبایی می بخشید تشکر از شما.
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home